نیویورک . « ج . ج . هانسکر » ( لنکستر ) ، روزنامه نگار معتبر و سرشناس ، که از رابطه‏ ى خواهرش ، « سوزان » ( هریسن ) با « استیو » ( میلنر ) ، نوازنده‏ ى جوان و معصوم کلوب‏ هاى شبانه راضى نیست ، یکى از پادوهاى مطبوعاتى به نام « سیدنى » ( کورتیس ) را مجبور مى ‏کند تا براى « استیو » پاپوش درست کند ...

"جان" و "لاورا" بکستر در ونیز با دو خواهر که یکی از آنها ادعا می کند واسط ارواح است آشنا می شوند.او اصرار می کند که روح دختر آنان که به تازگی غرق شده را می بیند."لاورا" شیفته حرفهای او می شود اما "جان" متقاعد نمی شود اما بعد از مدتی او دختر خود را در خیابان می بیند که لباس قرمزی پوشیده و ...

"کیوما" پس از خدمت در جنگهای داخلی به شهر مرزی خود بازمی گردد اما متوجه می شود که شهر تحت کنترل "کالدول" و گروهش است.با پیوستن سه برادر او به گروه "کالدول" جائی برای بازگشت او به شهر نمی ماند.اما او تصمیم می گیرد با آنها مقابله کند و...

« اگوستو » ( کرافورد ) ، کلاهبردار بدبین و تنها که پا به سن گذاشته است ، نیازمند رابطه‏ اى گرم و انسانى است . او با هم‏قطارانش ، « پیکاسو » ( بیسهارت ) و « روبرتو » ( فابریتسى ) ، آدم‏هاى بى ‏نوا و ساده‏ لوح را مى ‏فریبند . از طرف دیگر « اگوستو » مى ‏کوشد با دختر نوجوانش ، « پاتریسیا » ( دلوکا ) ارتباطى برقرار کند ...

"ویلیام همیلتون" که سالهاست همسر خود را از دست داده و تنها زندگی میکند، سفیر بریتانیا در ناپل هست. وی در ناپل با دختری به نام "اِما" آشنا میشود که از قضا این دختر با ملکه ناپل دوست میباشد. این دو با یکدیگر رابطه ای عاشقانه برقرار میکنند و همیچیز بر وفق مراد است تا اینکه مردی به نام "نلسون" پیدا میشود و سعی میکند تا نظر "اِما" را به خود جلب کند...

« ماریو » ( مونتان ) ، « ژو » ( وانل ) ، « لوییجى » ( لولى ) و « بیمبا » ( وان آیک ) ، در ازاى مقدار زیادى پول و براى خاموش کردن آتش‏سوزى یک چاه نفت در یکى از دهکده‏ هاى فقیرنشین امریکاى مرکزى ، دو کامیون حامل نیتروگلیسیرین را در جاده‏اى طولانى و خطرناک حمل مى ‏کنند ...

حمله ناموفق تروریست‌ها به سازمان بهداشت جهانی در ژنو، باعث رها شدن یک ویروس سرّی مرگبار می‌شود

مردی به شهری وارد می شود که برادرش در آنجا کلانتر است.اما برادرش در حقیقت سارقی است که پای کلانتر را شکسته و او را به قصد مرگ رها کرده است.آنها علیه یک بارون محلی با هم متحد می شوند و ...

«دکتر نیتان کانراد» (داگلاس) روان درمان گر معتبر نوجوان هاست. وقتی دختر جوان او را «کاستر» که جنایتکاری متخصص تکنولوژی حراستی است می رباید، «دکتر کانراد» خود را با ماجرایی کابوسی گونه رودررو می بیند…

داستان فیلم درباره ی بازیگر سابق هالیوود «گریس کلی» و ازدواج او در ماجراهایش با پرنس سوم موناکو و «چارلز دی گوآل» فرانسوی در سال 1962 است.