پروفسوری به اتفاق چند نفر دیگر ، به دنبال یک کاشف از طریق یک آتش فشان به مرکز زمین سفر می کنن...

آبشار نیاگارا . « پالى » ( پیترز ) و « رى » ( آدامز ) « کاتلر » براى گذراندن ماه عسل خود به کنار آبشار آمده‏ اند و در این‏جا با زوج دیگرى - « رز » ( مونرو ) و « جرج » ( کاتن ) « لومیس » - آشنا مى ‏شوند . خیلى زود « پالى » ، « رز » را در رابطه ‏ى نزدیکى با مردى به نام « پاتریک » ( آلن ) مشاهده مى‏ کند و در مى‏ یابد که آن دو قصد کشتن « جرج » را دارند ...

خواننده ‏اى به نام « آلیس » در خانه‏ اش به قتل مى ‏رسد ، اما قاتل او هرگز شناخته و دستگیر نمى ‏شود. « پولا » ( برگمن ) ، برادرزاده‏ ى مقتول ، که اکنون وارث و ساکن خانه‏ ى او شده ، با غریبه‏ اى « بوایه ) ازدواج مى ‏کند که علاقه ‏اش بیش‏تر متوجه اتاقک زیر شیروانى خانه است...

فیزیکدان موفق و تنها "پیر کوری" عاشق "ماری" دانشجویی نابغه شده و با کمک هم پس از مدتی رادیوم را کشف می کنند...

به یک بازیگر به نام "پائول ارمن" می گویند که کت دست دوز جدیدش نفرین شده و برای هر کسی که آن را تن کند بدشانسی به همراه دارد و ...

"ویلیام همیلتون" که سالهاست همسر خود را از دست داده و تنها زندگی میکند، سفیر بریتانیا در ناپل هست. وی در ناپل با دختری به نام "اِما" آشنا میشود که از قضا این دختر با ملکه ناپل دوست میباشد. این دو با یکدیگر رابطه ای عاشقانه برقرار میکنند و همیچیز بر وفق مراد است تا اینکه مردی به نام "نلسون" پیدا میشود و سعی میکند تا نظر "اِما" را به خود جلب کند...

« نینوچکا » ( گاربو ) مأمور سختگیر و متعصب حزبى از شوروى به پاریس مى ‏آید تا سه فرستاده‏ ى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « کنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستین بار لذت دل‏باختگى و زن بودن را تجربه مى ‏کند...

داستان درباره یک خلبان مشهور بنام الیسن میباشد که با عملیات متحیر کننده معلق شدن در هوا با هواپیما مسیری را از روی اقیانوس طی کرد