داستان مینی سریال درباره ی Rosemary Woodhouse و همسرش Guy هستش که قصد فراموش کردن گذشته غمبارشان را دارند. آنها از نیویورک خارج شده و برای شروع دوباره ی زندگیشان به فرانسه مهاجرت می کنند و در آنجا با پیشنهادی سخاوتمندانه در آپارتمان مجللی در پاریس سکنی گزیده و با زوجی به ظاهر دوست داشتنی به نام Roman Castevet و Margaux همسایه می شوند که رابطه ی صمیمی و گرمی با آنها برقرار می کنند. اوضاع ظاهرا به خوبی پیش می رود تا اینکه Rosemary حامله می شود و رفتارهای عجیب Margaux به ویژه برای خوراندن داروهای خاص و عجیبی به او پس از حاملگیش و ظهور نشانه های نگران کننده ای در وضعیت سلامتیش حس کنجکاوی او را برانگیخته و Rosemary پس از تحقیق درباره ی گذشته ی آپارتمانشان و سرنوشت ساکنان قبلیش پی به حقایق وحشتناکی درباره Roman و Margaux می برد و...

داستان انیمیشن درباره ی یک بازیگر زن سالخورده هست که تصمیم گرفته کارش را کنار بگذارد، ولی با این وجود آخرین پیشنهاد کاریش رو قبول می کند. اما این تصمیم او برایش عواقبی در پی دارد که…

گربه ای در حین فرار از طوفان ناگهان به سوراخی می افتد که به خانه ای راه دارد، وقتی گربه درون خانه می افتد متوجه می شود که این خانه یک خانه معمولی نیست و در حقیقت یک خانه جادویی است. او در حین داستان با صاحب خانه که یک شعبده باز است (به نام لارنس) رو به رو می شود، همچنین ساکنین دیگر خانه مانند خرگوش، عروسک ها و … با او دوست می شوند. لارنس بیمار می شود و به بیمارستان می رود و برادرزاده اش تصمیم میگیرد خانه جادویی را بفروشد. اما این ساکنین خانه هستند که باید برای نجات خانه جادویی فکری بکنند…

داستان فیلم در قرن شانزدهم و در کشور چک اسلواکی می گذرد. یک دلال اسب به نام «مایکل کولهاس» که زندگی خوبی دارد هنگامی که می بیند از سوی یکی از لردهای شهرش تحت رفتاری ظالمانه قرار گرفته با جمع آوری تعدادی نیرو به مبارزه با وی می پردازد. «مدس میکلسن»، «ملوسین مایانس» و «دلفین چویلوت» بازیگران این فیلم هستند.

درباره زنی به نام سوزان است که در سفری با خانواده ای آشنا می شود…

داستان یک جاسوس بین‌المللی (کوین کاستنر) را روایت می کند که قصد دارد دست از کارهای خطرناک بردارد و با همسر و دخترش که مدت‌ها از آن‌ها جدا بوده روابط بهتری برقرار کند اما ابتدا باید آخرین ماموریت خود را به پایان برساند.

«لعنتی‌ ها» داستان ناخدای یک کشتی باربری است که برای انتقام گرفتن از مردی که شوهر خواهرش را کشته به نامزد و پسر جوان او نزدیک می‌شود…

ژاپن، قرن شانزدهم. «هیدتورا ایچی مونجی» (اکادایی)، حاکم هفتاد ساله ی سه قصر در ناحیه ی اونو، پس از سال ها حکومت مستبدانه تصمیم می گیرد از مقام ریاست خاندان خود کنار رود و حکومت را بین سه پسرش تقسیم کند.

زمانی که ارازل اوباش روسیه‌ای دختر یک جنایتکار اصلاح شده را می‌ربایند، او خدمتکاران قدیمی‌اش را دور می‌زند تا بتواند عدالت را اجرا کند…

ورونیکا مارس پس از گذشت سالها ، بار دیگر به خانه مادری اش باز می گردد تا به پرونده دوست قدیمی اش که روزگاری عاشقش بود رسیدگی کند اما...