یک مجری تلویزیونی به نام «جوانا ابرهارت» و شوهرش، «والتر کرزبی» به حومه ی آرام و بی سروصدای استپفورد نقل مکان می کنند. بعد از چندی «جوانا» که استپفورد را زیادی آرام یافته، از رفتار برده وار و در عین حال، ظاهرا شاد و رضامندانه زنان آن جامعه ی کوچک یکه می خورد. در این بین تنها مورد استثنایی، «بابی مارکوویتس»، نویسنده ای پر شور است...

ازرا لیبرمان» (اولیویر)، که زندگی اش را وقف شناسایی جنایتکاران جنگی نازی و به دادگاه کشاندن آنان کرده، به کمک «بری کولر» (گاتنبرگ)، یکی از جوانان مخالف نئونازی ها، متوجه حضور «دکتر یوزف منگله» (پک) - معروف به فرشته ی مرگ - جراح نابغه - دیوانه ی نازی در امریکای لاتین می شود...

»رزمری« (فارو) و »گای« (کاساوتیس) »وودهاوس« زوج جوانی هستند که به آپارتمان تازه شان اسباب کشی می کنند. آن دو خیلی زود با »مینی« (گوردون) و »رومن« (بلکمر) »کاستوت«، زن و شوهر مسن و غیر عادی همسایه صمیمی می شوند. »رزمری« باردار می شود و آرام آرام به این تصور می رسد که »کاستوت ها« ی شیطان پرست او را وسیله ی به دنیا آوردن فرزند شیطان کرده اند...

پارکر یک نقد کننده تئاتر و همسرش نمایشنامه نویس است ، حال پارکر باید نمایشنامه ها را بازبینی کند و دنبال علت پاشیده شدن زندگی زناشوئیش باشد

ویل استوکدیل یک آدمک روستایی است که به نیروی هوایی فرستاده شده و آنقدر احمق است که متوجه نمی‌شود همه اطرافش را دیوانه می‌کند، کسی جز گروهبان کینگ.

یک دانشجوی بیرحم کالج در اقدامی بیهوده برای ازدواج با یک وارث ثروتمند دست به یک قتل می زند و...

داستان مینی سریال درباره ی Rosemary Woodhouse و همسرش Guy هستش که قصد فراموش کردن گذشته غمبارشان را دارند. آنها از نیویورک خارج شده و برای شروع دوباره ی زندگیشان به فرانسه مهاجرت می کنند و در آنجا با پیشنهادی سخاوتمندانه در آپارتمان مجللی در پاریس سکنی گزیده و با زوجی به ظاهر دوست داشتنی به نام Roman Castevet و Margaux همسایه می شوند که رابطه ی صمیمی و گرمی با آنها برقرار می کنند. اوضاع ظاهرا به خوبی پیش می رود تا اینکه Rosemary حامله می شود و رفتارهای عجیب Margaux به ویژه برای خوراندن داروهای خاص و عجیبی به او پس از حاملگیش و ظهور نشانه های نگران کننده ای در وضعیت سلامتیش حس کنجکاوی او را برانگیخته و Rosemary پس از تحقیق درباره ی گذشته ی آپارتمانشان و سرنوشت ساکنان قبلیش پی به حقایق وحشتناکی درباره Roman و Margaux می برد و...

آلفرد هیچکاک تقدیم می‌کند (به انگلیسی: Alfred Hitchcock Presents) نام یک مجموعه آنتولوژی تلویزیونی در ژانرهای دلهره‌آور، رازآلود و ترسناک به کارگردانی آلفرد هیچکاک، که به عنوان استاد ژانرهای دلهره‌آور و رازآلود شناخته می‌شود است. پخش این مجموعهٔ آمریکایی، از سال 1955 میلادی شروع شد و تا سال 1962، دو سال پس از ساخته‌ شدن فیلم مشهور روانی توسط هیچکاک اتمام یافت. این مجموعه شامل 7 فصل است و هر قسمت آن 25 دقیقه طول دارد. از سال 1962، آلفرد هیچکاک تقدیم می‌کند به ساعت آلفرد هیچکاک تغییر نام داد و این بار با قالبی کاملاً متفاوت ادامه داده‌ شد. در این ادامه، تعداد فصل‌ها به 10 فصل ارتقا یافت و در مجموع به آن 93 قسمت اضافه شد. مجلهٔ تایم این سریال را در فهرست 100 برنامهٔ تلویزیونی برتر خود قرار داد و انجمن "Writers Guild of America, West" آن را به عنوان هفتاد و نهمین سریال برتر دنیا شناخت. چیزی که این برنامه بیش از هر چیز به خاطر آن مشهور است، سکانس آغازین هر قسمت است. هر قسمت با نشان دادن نقاشی‌ای از هیچکاک و شروع شدن آهنگ مجموعه شروع می‌شود؛ سپس سایه هیچکاک را می‌بینیم که به صحنه وارد می‌شود و با سلام و عصر بخیر برنامه را شروع می‌کند. قسمت آغازین هر اپیزود، حالت طنز دارد زیرا هر بار هیچکاک مشغول به کاری عجیب است. به عنوان مثال، یک دستگاه جدید را امتحان می‌کند یا یک نارنجک قلابی را بررسی می‌کند...