با دزدیده شدن جعبه ابزار مردی نجار ماجراجویی برای او و فرزنش آغاز میشود و آخر هفته آرام آنها را به چالش می کشد ...

یک کارآگاه مصیبت دیده در یک شب نشینی محزون با مرد مرموزی که در گذشته میشناخت برمیخورد و تصمیم میگیرد به او در حفاظت از شهر کمک کند و ...

عده ای از مبارزان هنرهای رزمی جوان ، به مسابقات زیرزمینی راه پیدا میکنند ، و اگر در مسابقه ببازند ، بازنده تکه تکه شده و در رستورانهای چینی به عنوان غذا سرو می شود...

مرد جوانی به نام ایگ پریش (دنیل رادکلیف) پس از به قتل رسیدن نامزدش، متوجه رشد شاخهایی شیطانی روی سرش می شود؛ او سعی می کند با شرایط پیش آمده از قاتل نامزدش انتقام بگیرد.

الی کارتر که بتازگی فارق التحصیل شده با دوستانش در حال جشن گرفتن است که بروی کارتن شیر عکس دختری گمشده را میبیند که کاملا شبیه اوست , ابتدا گمان میکند که شوخی دوستانش است ولی هرچه بیشتر تحقیق میکند متوجه میشود که بیشتر خود و دوستانش را در معرض خطر قرار میدهد .

کشتی گیری جوان که 24 سال سن دارد با تمام وجود برای رسیدن به تیم ملی رقابت و مبارزه می کند. در همین حین خواهر او ...

سه دوست دختر سابق یک حقه باز سریالی بنام «جان تاکر»، تصمیم می گیرند رابطه اش با دختری که جدیدا با او آشنا شده است، به هم بزنند تا بتوانند برای یک بار هم که شده شکستن قلب تاکر را ببینند.

یک افسر پلیس کهنه کار به اسم ویل دورمر ( با بازی آل پاچینو ) ، برای تحقیق درباره قتل یک دختر نوجوان، به شهر کوچکی در آلاسکا فرستاده می شود.وی در زمانی به آلاسکا می رسد که 6 ماه از سال روز است و 24 ساعت هوا روشن است و او نمی تواند بخوابد و در حالیکه از بی خوابی عذاب می کشد وارد بازی روانی موش و گربه ای می شود که فرد مظنون ( با بازی رابین ویلیامز ) بعداز کشته شدن همکارش ترتیب می دهد . ( او همکارش را - با بازی مارتین دونوان - در زمانیکه با هم قاتل را در مه تعقیب می کنند تصادفی هدف میگیرد زیرا در مه او را با قاتل اشتباه گرفته است ) . بازی موش و گربه فینیچ خسته کننده بوده و تنها دلیل بر قاتل بودنش، این است که او نزد دورمر اعتراف کرده ولی سپس سعی می کند تا در سراسر باقی فیلم او را متقاعد کند که آن جنایت صرفا یک حادثه بوده، مانند شلیکی که دورمر به همکارش کرده است ...

سه خانواده ربوده شدن توسط بیگانگان را طی یک دوره پنج دهه ای تجربه می کنند...

«رادی» (افلک)، خلافکار خرده پا، پس از آزادی از زندان خود را به جای هم سلولی فوت شده اش جا می زند تا بتواند با «اشلی» (ترون) - دوست دختری که او از طریق نامه نگاری پیدا کرده - هم راه شود. همه چیز خوب پیش می رود تا این که «رادی» با «گابریل» (سینیسی)، برادر «اشلی»، آشنا می شود که قصد سرقت از کازینویی در میشیگان را دارد ...