-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان118 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Insomnia
نقد و بررسی فیلم به قلم
نشریه Washington Post
ویل، که نام خانوادگیاش دورمر است، به شدت خوابش میآید، اما نمیتواند بخوابد. نور خورشید هم بیامان بر آلاسکا میتابد. یک پلیس تیزبین محلی به نام الی بور، با بازی خوب سوانک، به ویل میگوید که اکنون فصل آفتاب نیمهشب است و هوا تاریک نخواهد شد و همواره نور آفتاب به شهر میتابد. حتی وقتی که ویل بیخواب میخواهد اتاقش در هتل را با نصب پرده از نفوذ نور حفظ کند، باز هم آفتاب بیرحمانه میتابد. در فیلمنامهی «هیلاری سیتز»، که اقتباسی بی چفت و بست و ناامیدکننده از روی فیلمی نروژی با همین نام محصول سال 1997 است، خورشید استعاره از خواستن و نتوانستن است، ویل میخواهد بخوابد، اما نمیتواند. ایدهای که در نگاه اول به شدت تهی و پوچ بهنظر میرسد، چه برای فیلم، چه برای یک مخاطب. اما اینجا به آن شکل نیست. نولان به خوبی توانسته دستآوردهای «یادگاری» را با ویژگیهای جدیدی ترکیب کند. با گذاشتن تلهای برای قاتل در یک ساحل مهآلود، ویل به اشتباه به هَپ شلیک میکند. آیا این یک تصادف است؟ ویل ترس را در چشمان هَپ قبل از مردنش میبیند. قاتل هم به همین شکل، قاتل هم از پناهگاهش این منظره را میبیند.
مثل والتر فینچ، یک رماننویس که با مقتول روابط نزدیکی داشته، تا میانههای فیلم نقشی در داستان ندارد، ویلیامز هم از اواسط فیلم به فیلم وارد میشود، اما او ترس عجیبی را به نقشش تزریق میکند که واقعاً خارقالعاده است. او به دنبال برقراری ارتباط با ویل است، ابتدا با تلفن، بعد با ملاقات در یک کشتی، والتر با لحنی آرام صحبت میکند: “آدمکشی تو رو عوض کرده ویل، اون مثه هوشیاریه”. نولان یک تعقیب و گریز هیجانآور بین مظنون و ویل در میان الوارهای معلق روی آب را ترتیب داده است، اما این واکاوی روانشناختی ویل توسط والتر است که فیلم را تبدیل به یکی از بهترینهای سال میکند. همانطور که ویل ششمین روز را بدون خوابیدن پشت سر میگذارد، پاچینو بیشتر از هر زمان دیگری تکیده و خسته به نظر میرسد، و به ما اجازه میدهد این تحلیل و انزوای آرام آن پلیس تیزهوش را ببینیم. این یک نقشآفرینی فوقالعاده است که شما را خشنود میسازد.
منبع : اختصاصی نقد فارسی
مترجم: امیرحسین اسلامینژاد