پس از فرار از آدم ربایی، زنی دیوانه باید یک راننده کامیون خسته را راضی کند تا برای شب در پشت کامیونش پنهان شود. این دو زن بی آنکه بدانند چه در انتظارشان هست، پناه می برند...

داستان زندگی ملکه آگراوین بهترین چیزها را برای پسرش می خواهد و آرزو دارد با دختر سربراهی ازدواج کند. با این حال، او هر دختری را که نزدیک پسرش می شود را دور می کند. اما با ورود شاهزاده خانمی به زندگی پسرش، باعث می شود که..‌.

درمورد شاهزاده ای خوش قلب است که دوست دارد در آینده، به جای ملکه شدن و حکمفرمایی، دکتر شود و بیماران را معالجه کند. او تصمیم می گیرد به همراه دوستش و یک اژدها به نقاط مختلف دنیا سفر کند و حیوانات زخمی را درمان کند تا اینکه عمویش او را پیدا می کند و در زندان قصر، حبس می کند اما …

لولا همسر و مادر کاملی است. در تعطیلات تابستانی در مار دل پلاتا، لولا به چیزی برای تغییر نیاز دارد، اما خانواده او آرزو دارند که همه چیز مانند همیشه بماند. دریا می لرزد و طوفانی در راه است.

پسر جوانی یک ببر در قفس را در جنگل نزدیک خانه اش کشف می کند...

یک کشیش که در یک مزرعه دورافتاده زندگی می‌کند، توسط جن‌گیری که سال‌ها قبل اشتباه انجام شده بود، تسخیر شده است...

داستان یک استندآپ کمدین که زندگی اش با تشخیص سرطان زیر و رو می شود.

گیل سوک بزرگترین باند زیرزمینی گانگنونگ را اداره می کند. مین سوک که یک رئیس باند اهل سئول است و قصد مالکیت بزرگترین استراحتگاه در گانگونگ را داشت در مقابل او ظاهر می شود.

آیوی و بین از ثبت نام در کلاس باله خوشحال هستند تا زمانی که متوجه شوند هیچ شمشیر جنگی، لگد زدن یا "رقصیدن تا حد مرگ" وجود نخواهد داشت. وقتی والدین بین به او اجازه نمی دهند که دست از کار بکشد، آیوی موافقت می کند که آن را با بین بچسباند.

براوو که در سال 1978 در میلان بود، زندگی خود را در میان باشگاه‌های مجلل و قمار غیرقانونی در شرکت دوستش می‌گذراند.