هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میدم . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کند و کاو و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندس ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه آساسین سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن رفاقتشون گسترده تر میشه.

ماسارو،یه پسری که دوم دبیرستان مقدماتیه و بزن بهادر خیابونیه،میخواد بدونه معنیه کلمه ی "کار گروهی" چیه. بعد از این که آگومون از DTAS فرار میکنه،یه سازمانی که کارش مربوط به دیجیمون هاست با ماسورو یه جنگو راه میندازه.به زودی یوشینو و لالامون میان که آگامون رو دستگیر کنن، و دوتا جنگجو فرار میکنن.بعد از ظاهر شدن دیجیمون های شیطانی حالا تصمیم با ماسورو و آگامونه که با قدرت DNA خودشون اونو شکست بدن. به زودی ماسورو باید به DTAS بپیونده تا به ظاهر شده دیجیمون ها خاتمه بده.با کمک یوشینو ،ایکوتو و توما این گروه باید هر دیجیمون شیطانی رو متوقف کنن و اونا رو به دنیای دیجیتال برگردونن. اما همه چیز اونطور که پیش بینی شده بود پبش نمیره...

"کوروساکی ایچیگو" یک پسر 15 ساله معمولی نیست، چراکه او توانایی دیدن اشباح و ارواح را دارد. روزی خدای مرگی بنام"کوچیکی روکیا" در برابرش ظاهر میشود و یک روح شیطانی را شکار میکند.اما در حین در گیری قدرت او به ایچیگو منتقل میشود.از اینجاست که ماجراهای ایچیگو و روکیا و ماموریتشان برای مقابله با ارواح شیطانی وسایر موجودات فرامادی شروع میشود.

r. Kenzo Tenma دکتر ژاپنی جوانی است که به عنوان جراح مغز در بیمارستانی که توسط Heinemann اداره میشود مشغول به کار میشود و مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی میکند و به موفقیت و اعتبار بسیار بالایی دست میابد و با Eva دختر Heinemann نامزد میشود اما او مخالف سیاست های درمانی ای است که بیمارستان در قبال بیماران مختلف اتخاذ میکند و همواره در پی عوض کردن انها است روزی دو مجروح که دو قلو هستند را به بیمارستان میاورند که یکی از انها زخم گلوله ای در سر دارد و دیگری کلماتی را با خودش زمزمه میکند که راجع به کشتار و... میباشد پس از مدت کوتاهی بیمار دیگری که یک شخصیت ساسی برجسته هست نیز در بیمارستان بستری میشود و Tenma تصمیم میگیردبرخلاف سیاست های بیمارستان وارد عمل شود و به جراحی بیمار اولی بپردازد با این تصمیم بیمار اولی نجات میابد اما ساستمدار جان خویش را از دست میدهد به این ترتیبTenma همه چیزش حتی نامزدش را از دست میدهد ...پس از برکناری Tenma قتل های مرموزی در بیمارستان به وقوع میپیوندد و اکثر دکتران به طرز مرموزی به قتل میرسند که Heinemann رییس بیمارستان نیز جز مقتولین هست به این ترتیب چشم همگان به سوی Tenmaبرمیگردد...

در سال 2075، بشر به نقطه ای رسیده است که سفر بین زمین، ماه و ایستگاه های فضایی بخشی از زندگی روزمره است. با این حال، پیشرفت فناوری در فضا نیز منجر به مشکل زباله‌های فضایی شده است

دوازده سال قبل از شروع داستان، روباهی شرور و قدرتمند با 9 دم به نام کیوبی به دهکده ی کونوها حمله می‌کند. هوکاگه چهارم با استفاده از یک طلسم قوی و با قربانی کردن خود موفق می‌شود کیوبی را داخل بدن ناروتوی تازه به‌دنیا آمده زندانی کند.ناروتو پسری یتیم است و اکثر مردم دهکده ی کونوها او را همان کیوبی می‌بینند و از او متنفر هستند. بنا به فرمان هوکاگه ی سوم هیچ‌کس حق ندارد در مورد وقایع رخ‌داده مرتبط با حمله کیوبی حرفی بزند؛ برای همین همسالان ناروتو چیزی در این مورد نمی‌دانند. با این وجود به‌علت رفتار بزرگسالان و تأثیر این رفتار تنفرآمیز بر روی فرزندانشان، ناروتو دوران کودکی خود را بدون هرگونه رابطه ی صمیمانه و دوستی سپری می‌کند. نتیجه این که ناروتو برای جلب توجه دست به انواع شیطنت و خرابکاری می‌زند. در آغاز ناروتو بدترین شاگرد مدرسه ی نینجاها است اما با تلاش زیاد قدرت‌های خودش را افزایش می‌دهد و بالاخره فارغ‌ التحصیل می‌شود. پس از فارغ‌ التحصیلی، نینجاهای مبتدی به گروه‌های سه نفره تقسیم می‌شوند. ناروتو نیز به همراه ساسوکه اوچیها (بهترین شاگرد مدرسه) و ساکورا هارونو (که ناروتو به او علاقه‌مند است) در یک گروه قرار می‌گیرند. تربیت آنها را هم کاکاشی هاتاکه یکی از بهترین نینجاهای کونوها (که همیشه ماسکی بر صورت دارد) به عهده می‌گیرد.

دیجی‌مون‌ها از درون تخم‌هایی به‌نام تخم دیجی (Digi Egg) زاده می‌شوند. آن‌ها به وسیله‌ی پروسه‌ی تکامل دیجیتال (Digivolution) بالغ می‌گردند. در این حالت رفتارشان عوض شده، تمایلات خاص پیدا می‌کنند و قدرتشان افزایش می‌یابد. با این حال آثار تکامل دیجیتال دائمی نیست و غالب اوقات دیجیمون تکامل یافته پس از نبرد یا در هنگام ضعف نیرو به حال نخست برمی‌گردد. با این که برخی از رفتار دیجی‌مون‌ها حیوان-مانند است ولی در بسیاری از موارد مانند قدرت تکلّم آن‌ها از زیرکی و فراست انسانی بهره می‌برند. آن‌ها می‌توانند به وسیله دیجی وایس‌های شریکان انسانی‌شان تکامل دیجیتالی یابند. در برخی موارد، مانند سری نخست، مربّی دیجیمون مجبور است چیزهایی مانند آویز (crest)ها و نشان (tag) ها را بیابد تا دیجیمون‌اش بتواند پس از مرحله‌ی مگا (Mega) به مرحله‌ی بالاتر برود.نخستین آنامی دیجیمون چرخه‌ی زندگی دیجیمون‌ها را معرّفی کرد: آن‌ها به وجود می‌آیند ولی در شرایط طبیعی از بین نمی‌روند زیرا که از اطّلاعات (data) ساخت‌یافته تشکیل گردیده‌اند. دیجی‌مون‌های پیر و دیجی‌مونهایی که زخم‌های مهلک برداشته‌اند در هنگام مرگ به بیت (bit) های اطّلاعات تجزیه می‌گردند. این اطّلاعات اگر به وسیله‌ی دیجی‌مون غالب جذب نگردد در یک چرخه‌ی ققنوس‌وار دوباره به صورت یک تخم دیجی فشرده شده و به شهر شروع ابدی بازمی‌گردد و در آن‌جا اگر به آرامی نوازش شوند، دوباره از آن یک دیجی‌مون نوزاد به دنیا می‌آید. دیجی‌مونی که این‌گونه احیا می‌شود ممکن است قسمتی یا همه‌ی خاطرات زندگی گذشته‌اش را به‌یادبیاورد (مانند آنگه‌مون (Angemon) در سری نخست دیجی‌مون). هم‌چنین اگر اطّلاعات دیجی‌مونی به طور کامل نابود گردد، او خواهد مرد (مانند حادثه‌ی تونل زیرزمینی در سری سوم دیجی‌مون مربّیان دیجی‌مون (Digimon Tamers).

اتفاقات عجیب زمانی رخ می دهد که یک دختر گوشه گیر به نام لاین شیفته یک قلمرو مجازی به هم پیوسته به نام "The Wired" می شود.

ماجراهای یک شمشیرباز سرگردان جوان که به طور تصادفی به یک مدرسه هنرهای رزمی در ژاپن در دوران میجی برخورد می کند.

داستان این انیمیشن از آنجایی شروع می شود که یک سفینه فضایی بیگانه از فضا با زمین برخورد می کند، دولت جهانی تعدادی از دانشمندان را گرد هم می آورد تا به فناوری های داخل آن سفینه دست پیدا کنند، رفته رفته در کنار آن سفینه شهری ایجاد می شود. دانشمندان با تحقیق روی این سفینه فضایی به دانش جدید دست پیدا می کنند که آن را Robotech می نامند. در جشن راه اندازی سفینه گروهی از موجودات فضایی به دنبال به دست آوردن سفینه به زمین نزدیک می شوند. در همین هنگام سیستم دفاع خودکار کشتی فضایی فعال می شود و با توپ های لیزری خود به سمت اسکادران موجودات فضایی شلیک می کند. از شخصیت های تأثیرگذار این داستان ریک هانتر (Rick Hunter) می باشد، وی که یک خلبان گروه آکروباتیک هست و شخصیتی صلح طلب دارد نا خواسته وارد جنگ با موجودات فضایی می شود. کشتی فضایی برای دفاع از زمین با گروهی از مردم شهر راهی بخش های ناشناخته ای از فضا می شود. در همین حال نیروهای فضایی به دنبال شکار آنها هستند و ...