-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان178 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Casino
عد از تماشای «کازینو» دیگر ممکن نیست لاس وگاس را مانند قبل ببینید. در حالی که این فیلم - که از روی کتاب غیرداستانی «کازینو: عشق و افتخار در لاس وگاس» اثر نیکولاس پیلجی ساخته شده است- در افشا کردن داستان و مبهوت کردن مخاطب ویژگی خاصی ندارد، تصویر فوق العاده ای از دید یک شخصیت خودی از آنچه در پشت صحنه ی معبد قماربازی کشور می گذرد، نشان می دهد. همانطور که بارها گفته شده، مسئله ی مهم در وگاس خوش گذرانی، تجملات و زرق و برق نیست. آن چیزها تنها جلوه نمایی ظاهری هستند. به جای آن، آنچه در وگاس اهمیت دارد، تنها طمع و پول است، مشتری ها را به داخل کشیدن، آنها را به ادامه ی بازی تشویق کردن و جیب هایشان را خالی کردن.
«کازینو» پیش از آن که به سمت داستان اصلی برود، با سکانس کوتاهی مربوط به سال 1983 آغاز می شود که از طریق فلش بک ها به داستان کلی ربط پیدا می کند. کارگردان فیلم مارتین اسکورسیزی، از صدای روی تصویر استفاده زیادی می کند و تک گویی/مونولوگ های مجزایی از دو بازیگر اصلی (رابرت دنیرو و جو پشی) ثبت می کند تا فواصل خالی را پر کند. حجم بالا و خالص این صحبت های جداگانه میزان پرورش شخصیت را پایین می آورد، اما این کلمات طوری با موفقیت لازم مکمل یکدیگر هستند که بیش از حد ناخوانده و نابجا به نظر نمی رسند. با وجود اینکه هوشمندی و طنز صدا روی تصویر ها آنها را دلپذیر می کند، چنین صحبت های بی وقفه ای همیشه بهترین راه برای نقل کردن یک داستان نیستند. وسوسه برای "گفتن" چیزی به جای " نشان دادن" آن بیش از حد قوی است. فیلم «کازینو» نمی تواند در همه ی موارد از افتادن در دام های پیش پای فیلم های سینمایی اجتناب کند.
«کازینو» از همه ی جهات - از دکورهای فوق العاده، دیالوگ های مغزدار و خشونتی بی پشیمانی تا تصویر خوبی که از شخصیت ها رسم شده و موضوع وفاداری و خیانت - یک فیلم تماماً به سبک اسکورسیزی است. با وجود اینکه این فیلم بهترین اثر کارگردان آن نیست، اما به هر حال نمونه ای از فیلمسازی جذاب است. اسکورسیزی هرگز از زندگی بخشیدن به افکار و ایده های خود خودداری نکرده است و اینجا هم چنین کاری نمی کند. اگر ضعف واضحی در «کازینو» باشد، این است که گهگاهی به نظر می رسد از فیلم «رفقای خوب» وام گرفته است.
«کازینو» در طول زمان سه ساعته ی خود، داستان زندگی های در هم تنیده شده ی دو مرد را تعریف می کند. "چند سال قبل در وطن" (آنطور که یک نوشته روی صفحه می گوید)، آنها دوست و همکار بودند. سم "آس" راثستین (رابرت دنیرو، در هشتمین تجربه ی همکاری به عنوان بازیگر با سکورسیزی) قماربازی بود که هرگز نمی باخت. او روی تک تک شرط بندی هایش به دقت تحقیق می کرد و به ندرت پیش می آمد انتخاب اشتباهی کند. بردهای مداوم او باعث شد بین ساکنین محلی محبوبیت و شهرت پیدا کند، کسانی که از نیکی سانتورو (جو پشی) برای محافظت و پنهان کردن او استفاده می کردند. حالا که آس به وگاس نقل مکان کرده تا کازینوی تنجیرز را مدیریت کند، نیکی هم زیاد عقب نمانده است و در حالی که این دو هر کدام به مسیری مخالف در قانونگرایی پای می گذارند، با اینکه آس قانونی کار می کند و نیکی کل خلاف های منطقه را در دست دارد، مسیر آنها مداوم به هم برمی خورد و برخوردهایشان روزبه روز غیردوستانه تر می شود. کسی که این وسط قاطی ماجرا می شود، دوست دختر آس، جینجر (شارون استون) است که زنی اغواگر است که مردها را مانند مگس به خود جذب می کند. گرچه اوموافقت کرده است با آس ازدواج کند، رابطه ی غیراخلاقی خود با مشتری جور کن سابق اش (جیمز وود) را ادامه می دهد و از طرف دیگر با حرکات تحریک و تهییج کننده ی خود علاقه نیکی را بیشتر و بیشتر به خود جلب می کند.
مانند همیشه، اسکورسیزی بازی های فوق العاده ای از بازیگران نقش های اصلی می گیرد. جو پشی که اساساً اجرای ضعیف خود در «رفقای خوب» را جبران می کند، احتمالاً توجه همه را به خود جلب خواهد کرد، زیر اینگونه بازی های با شور و حرارت مورد توجه منتقدین قرار می گیرد. اما در واقع نقش آفرینی ملایم تر و درونی تر است که شیرازه ی فیلم را حفظ می کند. «کازینو» می خواهد بر هر دو شخصیت آس و نیکی تمرکز کند اما با وجود زمان روی پرده ی نسبتاً مساوی آنها، حس همدلی ما بیشتر نسبت به آس جلب می شود. نقش آفرینی دنیرو و خود فیلمنامه در این اتفاق سهم برابری دارند.
اسکورسیزی در چهار فیلم آخرش نشان داده است که می تواند یک بازیگر زن معمولی و متوسط را انتخاب کند و بازی فوق العاده ای از او بگیرد. در «رفقای خوب» لورین براکو این نقش را داشت. در «تنگه ی وحشت» جولیت لوئیز، در «عصر معصومیت» میشل فایفر (که میتوان به جد گفت بهترین این بازیگران بوده است). و حالا در «کازینو»، نوبت شارون استون است که کارنامه ی هنری او (غریزه ی اصلی، متخصص، اسلیور) کافی است تا هر کس که علاقه ای جدی به سینما دارد را دور کند. با این وجود او به شکلی غافلگیر کننده خوب بازی می کند، نه اینکه در حدی باشد که نامزد اسکار شود اما بازی اش آنقدر قوی هست که کیفیت فیلم پایین نیاید. استون توی ذوق نمی زند و با توجه به سابقه ی جستجو های قبلی اسکورسیزی، نقش مهم را در این زمینه بایستی به او اختصاص داد.
گروه بازیگران نقش های فرعی شامل جیمز وود با حالتی خونسرد و غیر احساسی، کمدین معروف دان ریکلز در نقشی جدی، آلن کنیگ (او هم بازی خوب و باورپذیری دارد)، و کوین پولاک می شود. مادر اسکورسیزی حضوری کوتاه و بسیار جالب و خنده دار دارد و نقش مادر جدی و مقرراتی یک گنگستر دست و پا چلفتی و بی اهمیت را بازی می کند. علاوه بر این چهره هایی که در وگاس معروف هستند و همیشه دیدن آنها یادآور فضای آنجاست، نیز حضور افتخاری کوتاهی در فیلم دارند، افرادی مانند استیو آلن، فرانکی آوالون، جین میدوز، و جری ویل.
«کازینو» در لاس وگاس فیلمبرداری شد و این نکته در جلوه فروشی و انرژی موجود در تقریباً تک تک صحنه ها مشهود است. اسکورسیزی با استفاده از لباس های زرق و برق دار و موسیقی متن دهه هفتادی، ما را دو دهه به عقب می برد. از همان تیتراژ اولیه ب پر رنگ و لعاب فیلم (طراحی شده توسط الین و ساول باس که کار فوق العاده ی آنها در «عصر معصومیت» یکی از نقاط قوت و درخشان فیلم بود) «کازینو» مانند الماس های تقلبی شهر میزبان می درخشد. فیلمبرداری اثر که به طور غافلگیر کننده ای به جز استفاده از تکنیک «قاب ایستایی» (freeze frame) برای تأکید کردن بر روی لحظات مهم، تنها چند مورد جزیی حقه های نمایشی را به کار می بندد، سرزندگی و کیفیت بالایی دارد.
در حال حاضر تماشاگران به نقطه ای رسیده اند که از اسکورسیزی توقع فیلم های قوی دارند. او با ساخت «کازینو» ما را ناامید نمی کند. فیلم طولانی است اما با خط داستانی که سریع پیش می رود، تنش های فزاینده و طنز قوی و غیرمنتظره، این سه ساعت به سرعت می گذرند. چندین نقص که اکثراً جزئی هستند باعث می شوند «کازینو» در سطحی کمی پایین تر از بهترین فیلم های کارگردان (خیابانهای پایین شهر، گاو خشمگین، راننده تاکسی، رفقای خوب) قرار بگیرد.
منبع: «نقد فارسی»
احمدرضا زارعی 10 آبان ماه 1400