این انیمیشن روایت داستان گاوی نر به نام "فردیناند" میباشد که روحیاتی لطیف دارد و بسیار مهربان میباشد. او استشمام گل های زیبا و خوشبو را به بودن در مبارزهای گاو بازی ترجیح می‌دهد و آزادانه در کنار گل ها و در طبیعت زندگی کند. ولی یک روز با یک دختر بچه رو به رو می شود که زندگی اش را دگرگون می‌کند…

زن 60 ساله ای سعی می کند پنهان کند که شوهرش مرده است.

دوستان مادام العمر دکو و نالدینیو، که صاحب یک قایق بخار کوچک در باهیا هستند، با کارینا آشنا می شوند. هر دو مرد عاشق او می شوند و دوستی آنها عمیقاً از بین می رود.

پنج مرد جوان را دنبال می کند و درباره انسانیت به حاشیه رانده شده و طرد شده که به دنبال جایی در جهان است.

دو زن پس از اینکه متوجه شدند نوزادانشان در بدو تولد عوض شده اند، طرحی برای تطبیق با زندگی جدیدشان ایجاد می کنند و خانواده ای مجرد و بسیار عجیب و غریب را ایجاد می کنند...

پدرو، لوئیس، رائول و سانتی چهار دوست هستند که در دنیای جدید زنان قدرتمند احساس می‌کنند کمی گم شده‌اند و هر کدام سعی می‌کنند به شیوه‌ای تصادفی خود را تنظیم کنند.

کارلوس در یک پناهگاه جوانان در مرکز بوگوتا زندگی می کند، نوعی پناهگاه که تلاش می کند سختی زندگی را کاهش دهد. کریسمس است و کارلوس در آرزوی گذراندن روز با مادر و خواهرش است که در مارپیچ شهری گم شده اند...

ویکتوریا به اینترنت و کار معتاد است و با بچه های نوجوانش که با پدرشان زندگی می کنند، روابط بدی دارد. زندگی او زمانی تغییر می کند که فرزندانش برای چند روز به آنجا می آیند و طوفان خورشیدی باعث قطع اینترنت جهانی می شود.

این فیلم داستان پلیسی به نام نیک کاسیدی(سام ورتینگتون) را روایت می کند که گرفتار توطئه شده و به همین جهت روانه زندان می شود. اما زندان جایی نیست که نیک بتواند در آنجا دوام بیاورد و هرجور که شده باید بی گناهی خود را اثبات کند...

"ژوئن" زمانی چهره شناخته شده ضد فرهنگی بود ، او اکنون به تنهایی در آپارتمان خود در South Bronx زندگی می کند ، و ارتباط خودش را با دنیای بیرون قطع کرده است ...