بلگراد، سال 1941. «بلاکی» (ریستوفسکی) و «مارکو» (مانویلوویچ) دوست هم هستند. هر دوی آنان عضو حزب کمونیست اند و ضمنا در علاقه شان به بازیگری ملیح (یوکه ویچ) با هم وجه اشتراک دارند. آشوب و درگیری های جنگ جهانی دوم آن دو را مجبور می کند هم راه جماعتی از مردمان شهر به پناهگاهی زیرزمینی پناه ببرند. سال ها می گذرد و جنگ تمام می شود، ولی «مارکو» و زن بازیگر با تمهیداتی به دیگران می قبولانند که جنگ هنوز ادامه دارد...

هنگامی که یک عکاس نیوزویک در یوگسلاوی جنگ زده ناپدید می شود، همسرش برای یافتن او به اروپا سفر می کند...

یک سرباز فرانسوی زنده بدنش میزبان یک هیولای انگلی است ...

گروهی سرباز بوسنیایی شبانه در قلمرو صرب ها درحال پیش روی اند که ناگهان با دمیدن روز کاملا درمعرض دید سربازان دشمن قرار می گیرند. نیروهای صرب به طرف شان شلیک می کنند و دیری نمی گذرد که فقط «چیکی» (دیوریچ) با شیرجه رفتن در سنگری در منطقه ی حایل بین دو جبهه ی متخاصم، زنده می ماند...

فیلم داستان یک عشق آتشین میان دو فرد با سابقه‌ و خلق و خوی کاملا متفاوت میباشد که در بحبوحه جنگ سرد در لهستان، یوگسلاوی، برلین و پاریس روایت می‌شود.

«ماتکو» (سوردزان) با پسر هفده ساله ی خود، «زاره» (آیدینی) در کنار دانوب زندگی می کند. او پس از یک بدبیاری تجاری، به آدم تبهکار و پولداری به نام «دادان» (تودورویچ) بدهکار می شود. «دادان» خواهری به نام «آفرودیتا» (ابراهیمووا) دارد و می خواهد او را شوهر بدهد. «ماتکو» و «دادان» قرار می گذارند که «زاره» با «آفرودیتا» ازدواج کند. اما «زاره» به دختر دیگری دل بسته است و «آفرودیتا» هم منتظر مرد رؤیایی خویش است...

داستان این فیلم درباره‌ی دو بردار مخالف یکدیگر میباشد که سعی دارند از غریبه‌ای لهستانی به عنوان حمل‌ کننده‌ محموله ای استفاده کنند و به هدف خود برسند. ولی در این میان اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی‌ای رخ می‌دهد و…

داستان دختر جوانی به نام دارا را دنبال می کند که در طول جنگ جهانی دوم به یک اردوگاه کار اجباری در کرواسی اعزام می شود.

پاول یک وارث ثروتمند و صاحب هتل معتبر بلگراد است. وقتی زندگی آرام او توسط مافیای بلگراد، یک عروس دیوانه، عشق قدیمی و اقوام عجیب و غریب متزلزل می شود، به یک ماجراجویی تبدیل می شود که در آن هر چیزی ممکن است...

سال 2027 است و زنان دیگر نمی توانند بچه ای به دنیا آورند. در حالی که بحران و آشفتگی پایه های تمدن بشری را متزلزل کرده، دنیای در شرف مرگ و نیستی، آخرین شانس بقایش را در وجود زنی به نام «کی» (اشیتی) می بیند که به گونه ای غافل گیرکننده و غیرقابل درک، باردار شده است. مردی به نام «تیودور» (اوئن) مأموریت می یابد از این زن محافظت کند.