یک سفینه ی فضایی هنگام پرواز آزمایشی ربوده می شود. «جیمز باند» (مور) در مأموریتش برای یافتن ردی از سفینه، متوجه یک مرکز تحقیقات فضایی می شود در می یابد که این مرکز در اصل پوششی برای اعمال خلاف نابغه ی خبیثی به نام «هوگو دراکس» (لونسدال) است...

«جیمز باند» (مور) و یک جاسوس روسی «سرگرد آنیا آماسووا» (باخ)، برای مقابله با نقشه های «کارل استرومبرگ» (یورگنس)، روان پریش که قصد نابودی جهان را دارد، هم راه می شوند. «استرومبرگ» دستیار دو متر و بیست سانتیمتری دندان فولادی اش، «کوسه» (کیل) را به مصاف «باند» می فرستد...

«جیمز باند» (مور) مأموریت پیدا می کند تا با «مستر بیگ» (کوتو) مبارزه کند. «مستر بیگ» قصد دارد اعتیاد به هرویین را گسترش بدهد و نیمکره ی غربی کره ی زمین را تحت اختیار خود درآورد.

سازمان بین‏ المللى تبهکاران معروف به » اسپکتر « قصد نابودى » جیمز باند« ( کانرى ) را دارد...

» جیمز باند « ( کانرى ) براى تحقیق درباره‏ ى قتل یکى از مأموران سازمان جاسوسى انگلستان به جاماییکا فرستاده مى‏ شود. در آن جا متوجه دخالت » دکتر نو « ( وایزمن ) مرد متنفذ و مرموز منطقه در این جریان و ارتباط او با سازمان تبهکارى بین ‏المللى » اسپکتر « مى ‏شود ...

« کاترین » ( برگمن ) و « الکساندر جویس » ( ساندرز ) زوجى هستند که پس از سال‏ها زندگى مشترک زناشویى ، کم‏کم به تهى بودن رابطه‏ شان پى مى‏ برند و یک دیگر را بیگانه مى ‏یابند . این احساس در طى سفرشان به ایتالیا به اوج مى ‏رسد ...

« بیبى دال » ( بیکر ) زنى بى‏ ملاحظه است که با شوهر بى ‏احساسش ، « آرچى » ( مالدن ) زندگى مى‏ کند . « سیلوا واکارو » ( والاک ) ، تاجرى فرصت طلب ، از راه مى ‏رسد و مى‏ کوشد تا از ساده‏ دلى « بیبى دال » در جهت رسیدن به منافع خویش استفاده کند ...

یک زوج جوان تصمیم می‌گیرند برای ماه عسل به اروپا سفر کنند و داستان فیلم به اتفاقات و چالش‌های آن‌ها در این سفر می‌پردازد…

جوانی که اهل بروکلین است احساس می کند تنها راهی که می تواند برای خود مقام و منزلتی پیدا کند تبدیل شدن به یک پادشاه دیسکو فلور است و....

خانواده ی Manzoni ، یک خانواده ی مافیایی شناخته شده هستند که به نرماندی نقل مکان کرده اند ، که در فرانسه تحت مراقبت های امنیتی قرار دارند ، که به زودی باید با یک درگیری تمام عیار روبرو شوند …