«هلن» و «مارگارت اشلگل» با برادرشان، «تیبی» با خانواده ی «ویلکاکس» آشنا می شوند. «خانم ویلکاکس» با «مارگارت» طرح دوستی می ریزد و هنگام مرگ وصیت می کند که ملک روستایی «هواردز اند» به «مارگارت» برسد. اما «هنری ویلکاکس» و بچه هایش وصیت نامه را از بین می برند و پس از چندی «هنری» به «مارگارت» پیشنهاد ازدواج می دهد...

یک نوجوان اهل شیکاگو، در حالیکه در خانه تنها مانده و خانواده اش در تعطیلات به سر می برند،تصمیم می گیرد تا مقداری خوش بگذراند . اما اوضاع به سرعت از کنترلش خارج می شود و...

"پابلو" پسر بچه ای سیزده ساله که پدر خود را از دست داده در یک جاده بیرون شهر با "پاکو" مردی آرام و عجیب آشنا می شود.آشنایی که او را وارد یک تراژدی بزرگ می کند...

داستان درباره مردم روستائی در ترکیه میباشد که جهت ممانعت دولت برای تبدیل روستایشان به زباله دانی درگیر میباشند

7 نفر غریبه یک روز وقتی بیدار می شوند خود را تنها در یک ماز مکعبی می یابند. بعد از اینکه همدیگر را می یابند سعی می کنند به کمک هم و با استفاده از مهارت ها و استعدادهای خاصشان از حقه های کشنده ی خیلی از اتاق های مکعبی رنگارنگ نجات یابند…

»ماکس بیالی استاک« (موستل)، یکی از تهیه کننده های برودوی و متخصص سرکیسه کردن بیوه زنان مسن، روزهای بی پولی اش را می گذراند، تا این که حسابدارش، »لیوبلوم« (وایلدر) به او می گوید که یک نمایش ناموفق می تواند پول سازتر از یک نمایش پرفروش باشد، به شرط آن که بیش از حد مورد نیاز حمایت مالی جلب کنند...

اینگو که یک کلوپ گلف را اداره میکند ترتیب یک مراسم خیریه با حضور ستارگان سابق هالیوود را میدهد ، ولی چه کسی قیافه یک ستاره پیر سابق را میشناسد ؟

یک آدمکش سالخورده سابق ماموریت میابد تا در بوینس آیرس ژنرالی را به قتل برساند ولی وقتی متوجه میشود که هدف در دسترس نیست در آنجا ساکن شده و به رقص تانگو علاقمند میشود

بعد از سفارش دادن برگه های سفید برای چهل سال، "هنریش لوهسه" مجبور به بازنشستگی می شود. مدیر سابق ، حالا وقت زیادی برای سپری کردن با همسر و پسر شانزده ساله اش دارد اما...

تیم تالر پسری ضعیف است ، اما او بسیار بامزه و جذاب هست و دارای خنده‌ای اعجاب‌انگیز می‌باشد که باعث شده همه او را دوست داشته باشند. اما فردی خبیث قصد دارد این خنده را از او بگیرد و…