این پروژه فوق محرمانه که کازما و تیمش بیش از 4 سال روی آن کار می کنند، برای اولین بار با عنوان ONEMANSHOW در قالب بلند وارد سینماها می شود.

زندگی برای یک خدمتکار اهل چک وقتی سه فندق جادویی را به او می‌دهد، به طرز چشمگیری تغییر می‌کند.

الیسکا روانشناس با نوازنده مارتین تماس می گیرد و از او درخواست می کند در یک رویداد در مورد اختلالات روانی اجرا کند. رابطه شدید آنها با خودکشی الیسکا به پایان می رسد، که درد طولانی مدت را بدون دلیل برطرف می کند. او مانند یک سفینه فضایی در زندگی مارتین پرواز کرد. لباس، چیزها، نامه خداحافظی را گذاشت. اما همچنین خاطرات، رویاها و تشویق ابدی به بازی. او هنوز با مارتین است. مثل یک خاطره، به عنوان قدردانی از تجربه، مانند یک موزه.

چهار دوست صمیمی با اعتماد به نفس ، باهوش، سرگرم بحث درباره مردان هستند. اما آنها همچنین از بچه ها نیز مراقبت می کنند، یا تازه بچه دار شده اند یا باردار هستند ...

ایرینا با پسرش ایگور در یک شهر کوچک مرزی چک زندگی می کند . هنگامی که او متوجه می شود که ایگور توسط سه روما مورد حمله قرار گرفته است، تمام دنیای او خراب می شود. با گذشت زمان، ایرینا شروع به تشخیص ناسازگاری در داستان خود می کند.

سوزاندن روستای لیدیسه توسط آلمان نازی تنها نسل کشی رسمی در طول جنگ است. این فیلم سه داستان به هم پیوسته را روایت می کند که همگی مربوط به سوختن و نابودی لیدیس در سال 1942 است ...

عده ای با یک گربه عجیب به دهکده ای کوچک می رسند. گربه عینک می‌زند و وقتی کسی آن را برمی‌دارد، می‌تواند افراد را با توجه به طبیعت و خلق و خویشان رنگ کند. بزرگان روستا گربه را خطر می دانند...

«سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانه ای در یکی از مناطق روستایی امریکا کار می کند و رفته رفته بینایی اش را از دست می دهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگی اش رهایی می بخشد، علاقه ی شدیدی است که به موسیقی دارد...

ریچارد و آلیس در یک تعطیلات عجیب با هم دعوا می کنند زیرا ریچارد می خواهد طلاق بگیرد. آنها تصمیم می گیرند زودتر به خانه بروند، اما هواپیمای کوچکشان در جزیره ای متروکه سقوط می کند و ریچارد و آلیس مجبور می شوند با هم منتظر نجات باشند.

سه دختر نوجوان به ابرقهرمانان تبدیل می‌شوند تا دنیا را از شر یک الهه مصری نجات دهند و ...