تیلور برای تعطیلات به خانه می رود و خانواده اش بالاخره آماده ملاقات با نامزد جس هستند - اما جس دیگر نامزد او نیست. تیلور امتحانات باز برگزار می کند تا کسی در تعطیلات نقش بازی کند.

پس از ترک لندن، ابی در حالی که در یک خط تلفن آشپزی کار می کند، با تماس گیرنده ناشناس ارتباط برقرار می کند. تماس گیرنده، پدر مجرد "جان" است که ابی ناخودآگاه در زندگی واقعی او را تحت تاثیر قرار داده است.

ریسا یک شرکت برنامه ریزی عروسی را به همراه حلقه دوستان نزدیک خود اداره می کند. آنها وظیفه دارند یک عروسی باشکوه برای آرون و مونیکا ترتیب دهند.

ماکس یک مرد سرسخت و یک دروغگوی بدنام است. وقتی آنا، یک زن جوان جذاب، او را با یک فرد معلول اشتباه می‌گیرد، ماکس اشتباه او را اصلاح نمی‌کند، به این امید که او یک شکار آسان دیگر باشد. با این حال، آنا چیز دیگری در ذهن دارد - او را به خواهر بزرگترش، جولیا، که خودش روی ویلچر بسته است، معرفی می کند. با کمال تعجب، یک پیوند واقعی بین ماکس بدبین و جولیای سرزنده شروع به شکل گیری می کند، اما آیا دروغ می تواند زمینه محکمی برای یک رابطه خوب ایجاد کند؟ آیا این عشق می تواند زنده بماند؟

داستان فیلم درباره چهار جوان خلافکار برلینی است...

کلی برنامه ریز رویدادهای جاه طلب نیویورک یکی از بهترین ها در این تجارت است. اما زمانی که جو، یک سردبیر سایت سرسخت، اما تاثیرگذار، او را برای سازماندهی جشن تولد خواهرزاده‌اش استخدام می‌کند، کلی به زودی متوجه می‌شود که او ممکن است همتای خود را ملاقات کرده باشد.

در اعماق کوه‌های راکی، صاعقه به یک سایت معدن برخورد می‌کند، آتش‌سوزی مرگباری را به وجود می‌آورد و عاشقانه‌ای غیرمنتظره بین یک جنگل‌بان و یک زمین‌شناس را شعله‌ور می‌کند که برای فرار از شعله‌های آتش مسابقه می‌دهند.

آنا در زندان متوجه می شود که مادرش در سیاتل درگذشته است. مسئولان زندان به آنا سه روز مرخصی می دهند تا در مراسم خاکسپاری مادرش شرکت کند. آنا سفری طولانی را به سیاتل آغاز می کند....

در یک کشتی تفریحی مجلل عظیم در حالی که در دریا هستید، ساقی وفادار سوگورو و زنی مرموز به نام چیزورو در تلاش برای کشف راز قتلی که در کشتی رخ می دهد، از مسیر خود عبور می کنند.

یک تصادف غم انگیز منجر به نابینایی آکاری می شود، اما او به زندگی و لذت های کوچکتری که می تواند برای او بپردازد می چسبد. آکاری خانواده خود را نیز از دست داده است. او با Rui یک کیک بوکسور سابق ملاقات می کند، او را به اشتباه می اندازد و آن دو شروع به صحبت می کنند. او...