ژولیت فارست معتقد است که مرگ پدرش در سانحه اتومبیل کوهستانی یک تصادف نبوده و پدرش به قتل رسیده است. او برای اثبات حرفش، یک کارآگاه خصوصی را استخدام می کند…

جانی باز، ستاره بازنشسته موسیقی راک، در رختخواب به دست زنی با تیغ یخشکن کشته میشود. کارآگاه نیک کوران که از وقتی تصادفاً دو توریست را با گلوله زده، وضعیت مناسبی در نیروی پلیس ندارد، برای پرس و جو نزد کاترین ترامل، محبوبه ثروتمند جانی میرود و معلوم میشود که کاترین رمانی نوشته که در آن جنایتی مشابه قتل جانی به دقت توصیف شده است و …

لس آنجلس، اوایل دهه ی 1950: شهری که رفته رفته رونق می گیرد و خود را از شر تصویر یک شهرک پرت و دور افتاده خلاص می کند. به واسطه رسانه ی جدید تلویزیون، لس آنجلس را به عنوان آرمان شهر آینده تبلیغ می کنند و حتی از آن به منزله ی بهشت روی زمین نام می دهند. این «تصویر» ی است که از این شهر ارائه می دهند. اما واقعیت امر چیزی است که کاملا متفاوت...

ژاپن ، قرن یازدهم . یک هیزم‏شکن ( شیمورا ) ، یک راهب و یک مرد عامى ، از باران به خرابه‏ هاى دروازه ‏ى راشومون پناه مى ‏برند و راهب داستان محاکمه ‏اى را که شاهد بوده با سه روایت تعریف مى ‏کند ...

« سر ویلفرید روبارتس » ( لاتن ) ، وکیل سرشناس ، از یک سکته‏ ى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مى ‏گذراند . پزشکان او را از ادامه‏ ى کار در محاکم جنایى منع کرده ‏اند ، با این همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بیوه زنى ( واردن ) شده قبول مى‏ کند.

یک کشیش که جدا از استعداد بی‌نظیرش در باغبانی و گیاه‌شناسی، توانایی بسیار بالایی در حل معماهای جنایی نیز دارد و با استفاده از دانشی که فراتر از زمان خودش است مسائل مرموز شوزبری را حل می‌کند...

بعد از اینکه یک مرد کشته می شود و هیچ اثری از او پیدا نمی شود او در واقع درون زیر زمین ها رفته و بعد از چند مدت چهره شیطانی خود را نشان می دهد و …

در فیلم Captivity یک مرد و زن در حالی از خواب بیدار می شوند که خود را گرفتار در یک سرداب می بینند.در حالیکه رباینده آنها از نظر روانی آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهد نکته مبهم این آدم ربایی آشکار می شود…

برلین در هراس از قاتلى ( لوره ) است که دختران کوچک را بى‏ رحمانه مى‏ کشد و پلیس هیچ سرنخى از او ندارد...

مأمور پلیسى به نام « اسکاتى » ( استورات ) که به دلیل ترس از ارتفاع از کارش استعفا داده ، از طرف یکى از دوستان قدیمی‏ اش مأمور تعقیب همسر او ، « مادلین » ( نوواک ) می‏شود که رفتار مشکوکى دارد . در جریان این تعقیب‏ها رابطه‏ اى عاطفى بین این دو پیش می ‏آید ، اما « مادلین » خودش را از بالاى برج کلیسایى پایین می ‏اندازد و « اسکاتى » به دلیل بیماری ‏اش نمی ‏تواند به او کمک کند ...