کیت (وودلی) رابطه ای بسیار صمیمی و دوستانه با مادر خود یعنی اوا (اوا گرین) دارد. آنها همیشه با یکدیگر درباره ی مسائل مختلف صحبت می کنند و هیچ چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنند و این مادر و دختر بهترین دوستان هم هستند. کیت هرگز نمی توانست تصور کند که اتفاقی برای مادرش بیفتد، اما یک روز که منتظر تماس مادرش است هرگز آن تماس را دریافت نمی کند و می فهمد که بدترین کابوس او حقیقت پیدا کرده و مادرش ناپدید شده است...

زنی هر روز از خواب بیدار می شود و هیچ چیز به یاد نمی آورد که نتیجه یک تصادف آسیب زا بوده است تا اینکه یک روز متوجه حقایق وحشتناکی می گردد که او را مجبور می کند از تمام کسانی که اطراف او هستند سوال بپرسد و...

»تیم تامس« (اسمیت) شبی باعث تصادف رانندگی مرگباری شده است. در این تصادف همسر »تیم« و شش نفر دیگر از دست رفته اند. حالا او تصمیم به خودکشی گرفته است. اما پیش از مرگ باید جان هفت نفر »غریبه« را با اهدای بخش هایی از جسم خود نجات بدهد. یکی از این غریبه ها زنی بیمار قلبی به نام »امیلی« (دوسن) است که »تیم« به اول دل می بازد...

شرلوک هلمز مست و سرگردان است و به عنوان محافظی پوششی برای یک کارآگاه واقعی به نام "دکتر واتسون" عمل می کند...

هشت سال پس از ناپدید شدن کاساندرا ، شایعات نگران کننده ای نشان می‌دهد که او هنوز زنده است. والدینش ، پلیس و خود کاساندرا تلاش می‌کنند معمای ناپدید شدنش را حل نمایند و…

سربازی خود را به خانواده پیترسون معرفی می کند و به آنها اعلام می کند که فرزندشان طی عملیاتی کشته شده است. اما پس از اینکه خانواده پیترسون به این سرباز اجازه ورود به خانه را می دهند مجموعه ای از مرگ های غیرمنتظره رخ می دهد و ...

آقای Jameson Locke یک شکارچی انسان افسانه ای است و مأمور دفتر جاسوسی های دریایی می باشد. به نظر می رسد که تیم او میان یک حمله ی زیست محیطی گرفتار شده اند. در این میان آن ها قطعه ای پیدا می کنند که آن ها را به یک کتیبه ی باستانی می رساند، آنجا این افراد به «جنگیدن برای بقا» اجبار شده اند و همه چیز برای آن ها سوال است. آن ها باید از میان جان خود و وفاداری به یک سو بروند...

این مینی سریال در دهه ی هفتاد رخ میدهد و درمورد جنگ نامرئی سرویس مخفی بریتانیا در دنیای جاسوسی و برای محافظت از کشور در مقابل تهدیدات جنگ سرد است...

داستان با پیداشدن جسد پسربچه ای به نـام دَنـی سولانـو آغاز میشه که تحقیقات جدی مبنی بر پیداکردن سرنخ و حل پرونده در شهر کوچک ساحلی کالیفرنیا صورت میگیره و به زودی مشخص میشه که حادثه قتل بوده و خوراک رسانه ها جور میشه و زندگی خانواده مقتول و ساکنین شهر بهم میریزه و کار دپارتمان پلیس محلی رو با مشکل روبرو میکنه...

روزی که "تام پارفیت" پیرمرد هشتاد ساله‌، به خواست خودش به خانه سالمندان میرود، شاهد مرگ فجیع یکی از مسئولین آنجا میشود در حالیکه تام همان روز در گوشه‌ای از اتاق با مشاهده‌ی عکسی پاره جمله‌ی عجیبی بر زبان می‌آورد...