داستان فیلم درباره مرد جوانی است که در مراسم عروسی برادر کوچکترش با ارواح دوست دخترهای قبلی اش ملاقات می کند...

بعد از نقل مکان کردن از نیو‌یورک به نیو‌اورلئانز، خانواده‌ی هاتاویز آماده‌اند که در خانه‌ی جدیدشان به زندگی عادی برگردن اما غافل از اینکه خانواده‌ای از ارواح هم همین قصد رو دارن...

پدر دختری 13 ساله بنام ماریا می میرد، و دخترش یتیم و بی سرپرست می ماند. او مجبور می شود که پیش آقای بنجامین که یکی از فامیل های خانوادگی شان است برود. مدتی بعد ماریا خودش را در دنیایی متفاوت می یابد...

»سیمون« (بروک) برای شش سال و شش هفته و شش ماه، درصحرای مکزیک بالای ستونی ایستاده، و زهد و پرهیزکاری اش زبانزد مردم منطقه است...

زندگی مردم آئورا زمانی که عزیز از دست رفته شان بازمیگردد برای همیشه تغییر میکند...

سیلم، ماساچوستس، شب هالووین، سال 1693: سه خواهر جادوگر بد ذات به کمک کتاب جادوی شان نیروی جوانی را از جسم دخترکی بیرون می کشند تا جوان شوند. اهالی دهکده این سه خواهر جادوگر را دار می زنند، ولی آنان پیش از مرگ می گویند که اگر جوان با کره ای شمع سیاهی در خانه ی آنان روشن کند، آنان دوباره به زندگی باز خواهند گشت...

سادیت ریچاردز پس از اینکه پدر و مادرش به قتل می‌رسند، به جاده میزند. او حیران، سرگردان و بی‌هدف است تا اینکه با موجودی وحشی روبرو می شود و …

زمانی که کارشناسان بقای یوتیوب "کادوس" و "وین" کشف می کنند که عمر دنیا رو به پایان است، مجبور می شوند تا تیمی جمع کنند و به سراغ نیروهای مرموز رفته و قبل از اینکه کار از کار بگذرد، جلوی نابودی دنیا رو بگیرند...

مردی که در یک رویا به سر میبرد به در سراسر دنیا سرک کشیده و با افراد مختلفی ملاقات کرده و در مورد معنا و هدف آفرینش جهان با آنها بحث میکند...

وقتی که «لایت یاگامی» یادداشت مرگ را پیدا می کند، کتابچه ای که قدرت کشتن را به او می دهد. او تصمیم می گیرد که با کشتن تمام خلافکاران یک مدینه فاضله ایجاد کند. از این رو بزرگترین کارآگاه جهان بنام «ال» برای پیدا کردن او برگزیده می شود...