این انیمیشن در مورد دختری 11 ساله به نام هدویگ می‌باشد که آنقدر دست و پا چلفتی است که نمی‌تواند یک ابرقهرمان باشد. اما زمانی که متوجه می‌شود باید زودتر از زمان مورد انتظار جانشین پدرش شود، که ابرقهرمان مخفی شهر است، سفری را برای کشف خود آغاز می‌کند که از طریق آن قهرمان درونی خود را با وجود فقدان قدرت، سرعت یا هماهنگی فوق‌العاده، کشف خواهد کرد و…

داستان آلن را روایت می کند که پس از طلاق والدینش به همراه پدرش به یک بلوک آپارتمانی در آماگر نقل مکان می کند...

گروه ایکس‌من، یک گروه از متحولینی که از استعدادهای شگفت‌انگیز خود برای محافظت از یک دنیا که از آن‌ها نفرت و ترس دارد، استفاده می‌کنند، بدون همتا مواجه می‌شوند، مجبور به مواجهه با یک آینده جدید و خطرناک و غیرمنتظره می‌شوند.

سیمپسون ها به صورت قسمت های مجزّا و معمولاً بدون دنباله ارائه می شود. اما به طور کلی، موضوع آن درباره خانواده ای آمریکائی از طبقه کارگر است که سعی می شود نماینده طیف وسیعی از جامعه آمریکا باشد.

"کریشنا مورتی" یکی از نویسندگان برجسته، دنیا را همانند یک پاندول ساعت می داند که این پاندول در حال نوسان است. اگر " سمت راست" گذشته باشد، "سمت چپ" آینده است و میان این دو زمان "حال" او اعتقاد دارد، هر چیزی که در ذهن ما است، گذشته مرده است، حتی خود فکر هم گذشته است. که داستان این انیمیشن هم مرتبط با این موضوع است.

ماروین فلوت، که ممکن است بزرگترین کارآگاه تاریخ باشد، یک راز دارد که هنوز نمی تواند آن را کشف کند: خانواده اش. او از هر راهی پیروی می کند تا خودش را با همسر سابقش که هرگز از عشق ورزیدنش دست برنداشت، بازخرید کند.

ماجراجویی های یک پدر مجرد بهمراه خانواده ی عجیبش در آلاسکا ....

یک خانواده معیوب از انسان ها، خدایان و هیولاها را دنبال می کند که سعی می کنند یکی از اولین شهرهای جهان را بدون کشتن یکدیگر اداره کنند.

خانواده ای مورد حمله شیاطین قرار می گیرند و تنها دو عضو زنده می مانند - تانجیرو و خواهرش نزوکو، که به آرامی به یک شیطان تبدیل می شود...

وقتی هفت ربات پیشرفته دنیا و متحدان انسانی آنها یکی یکی کشته می شوند، بازرس Gesicht به زودی متوجه می شود که او نیز در خطر است.