والریا مدتها آرزوی مادر شدن را داشت. پس از اینکه متوجه شد باردار است، انتظار دارد که احساس خوشبختی کند، اما چیزی در حال رخ دادن است.

نیویورک، 2010. جف هریس، یک روزنامه نگار موسیقی، تصمیم می گیرد تا حقیقت را درباره فرانسیسکو تنوریو جونیور، پیانیست جوان سامبا جاز برزیلی که در 18 مارس 1976 در بوئنوس آیرس ناپدید شد، کشف کند...

دو دوست صمیمی او در حال ترسیم آینده ای روشن هستند. او برای تولید کتابی که نمی تواند بنویسد، شکست خورده، بی الهام است و در مهلتی تنگاتنگ قرار دارد.

دوستان کاچین برگشته اند. پس از غلبه بر ناملایمات ، میراثی آنها را در معرض آزمایش قرار می دهد. آنها باید با موقعیت ها و شخصیت های خنده دار روبرو شوند که سعی می کنند یکی از بزرگترین رویاهای آنها را تحریم کنند.

فاوستا از بیماری نادری به نام شیر غم رنج می برد که از طریق شیر مادر زنان باردار که در دوران بارداری یا بلافاصله پس از آن منتقل می شود...

یک پری گستاخ به نام ویولتا در دنیای انسان ها گم می شود. برای بازگشت به دنیای پریان، او با دختری 12 ساله به نام ماکسی آشنا می شود و با او همکاری می کند و سرنوشت واقعی او را کشف می کند.

«آلبرتو گرانادو» ی بیست و نه ساله (دلا سرنا)، دانشجوی شیمی، و دوستش، «ارنستو گه وارا»ی بیست و سه ساله (برنال)، دانشجوی پزشکی، موتورسیلکت زهوار در رفته ای می خرند و به جاده می زنند تا کشورهای امریکای لاتین را در نوردند.

فیلمی شبیه سفری شمنی، غرق در دمی روان‌گردان، ترس و سرنوشت در جنگل ذهن.

پس از گم شدن تلفن همراهش، یک وکیل از فردی که آن را پیدا کرده است تماس می گیرد. خیلی سریع حرف می زنند و می زنند. اما وقتی می بیند که او خیلی کوتاه است، شوکه می شود.

کاچین و امیلیا، ازدواج خوشبختی، منتظر ورود اولین فرزندشان هستند. آنها با هم سفری به میامی با بهترین دوستانشان، کولی و پاملا ترتیب می دهند، جایی که شگفتی بزرگی در انتظار آنهاست.