بعد از ویرانی محل سکونتشان بدلیل رشد و گسترش Tokyo ( توکیو )، گروهی ازtanuki ها (نوعی راکن) تلاش میکنند که از خانه های خود محافظت کنند. آنها تصمیم میگیرند که از استعداد تغییر شکل خود استفاده کنند تا جلوی این گسترش ساخت و سازها را بگیرند. بخصوص دو نفر از آنها که در تغییر شکل ماهر بودند برای دریافت کمک از سه نفر از بزرگان و دانایان به Shikoku رفتند. در همان زمان بقیه گروه تمام تلاش خود را میکنند تا جلوی ساخت و ساز را بگیرند

Hatsuko Umabuchi , یک زن بیوه و همچنین مدیر یک خانه گیشا (گِیشا‏ که به آن گیگی هم گفته می‌شود در ژاپن به زنانی اطلاق می‌شد که در بخش سرگرمی‌و هنر اشتغال دارند و هنرهای آنها شامل هنرهای مختلف ژاپنی می‌شود، مانند رقص و موسیقی کلاسیک) در کیوتو است. دختر وی که Yukiko نام دارد, بعد از تلاش برای به قتل رساندن خودش بدلیل اینکه معشوقه اش متوجه کار مادرش شده, از توکیو برگشته است. Hatsuko در حال برقراری ارتباطی عاشقانه با ...

باد برمیخیزد، زندگینامهای تخیلی از جیرو هوریکوشی است که طراح میتسوبیشی ای5ام و نسخه مشهور بعدیاش، میتسوبیشی ای6ام زیرو محسوب میشود. هر دوی اینها، هواپیماهایی جنگی بودند که امپراتوری ژاپن در جنگ جهانی دوم از آنها استفاده میکرد… قابل ذکر است بدانید این فیلم بر دورانی متمرکز است که ژاپن با رکورد اقتصادی، شیوع بیماریهای مسری و بلایای طبیعی دست و پنجه نرم میکرد…

فرانسه، قرن هجدهم. شاهزاده ی خودخواهی تقاضای کمک پیرزنی را که در واقع جادوگر است رد می کند و با طلسم او به هیولایی بد هیبت تبدیل می شود. سرانجام دختری به نام «بل»، با عشق خود طلسم را می شکند و شاهزاده قامت انسانی اش را باز می یابد...

یک دختر و پسر جوان با یک بلور جادویی باید به دنبال یک قلعه شناور در آسمان بگردند و قبل از دزدان و همینطور مامورین خارجی آن قلعه را پیدا کنند...

«سوفی» دختر نوجوانی است که در مغازه ی کلاه فروشی کار می کند؛ ولی وقتی جادوگری خوش سیما و مرموز به نام «هائورو» دل از او می رباید و سپس ساحره ی مکار و خبیثی او را به پیرزنی نودساله تبدیل می کند، آشوب و آشفتگی زندگی اش را فرامی گیرد...

داستان درباره دختر جوانی است که یک گربه اسرارآمیز را از خطر نجات می‌دهد. پس از مدتی او هدایایی از طرف پادشاه گربه‌ها دریافت می‌کند که خواستار ازدواج او با پسرش است. تنها راه نجات دختر از این دنیا یک گربه است که…

داستان فیلم درباره ی یک راننده ی جوان به نام «اسپید ریسر» هستش که آرزو دارد با کمک خانواده اش و همینطور اتومبیل پیشرفته اش، قهرمان دنیای مسابقات اتومبیل رانی بشود.

دو دختربچه به همراه پدرشان به خانه ای در دهکده نقل مکان می کنند تا به مادر بیمارشان نزدیک تر باشند. آن ها در جنگل های نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا می کنند و خیلی زود با آن ها دوست می شوند...

ژاپن، قرن شانزدهم. «هیدتورا ایچی مونجی» (اکادایی)، حاکم هفتاد ساله ی سه قصر در ناحیه ی اونو، پس از سال ها حکومت مستبدانه تصمیم می گیرد از مقام ریاست خاندان خود کنار رود و حکومت را بین سه پسرش تقسیم کند.