ایوالد سال ها پیش به رومانی نقل مکان کرد. او اکنون در 40 سالگی خود به دنبال شروعی تازه است. او با ترک دوست دختر خود به سرزمین های دور می رود. او با پسران جوان منطقه، مدرسه ای رو به زوال را به قلعه تبدیل می کند. بچه ها از زندگی جدید و بی دغدغه لذت می برند. اما بی اعتمادی روستاییان خیلی زود بیدار می شود. و ایوالد مجبور می شود با حقیقتی که مدت هاست سرکوب کرده است روبرو شود....

رابطه پر سر و صدا بین پیوتر چایکوفسکی، مشهورترین آهنگساز روسی تمام دوران، و همسرش آنتونینا میلیوکوا.

جان که هنگام تولد در کوه های یونان در یک شب طوفانی رها می شود، بدون اینکه پدر یا مادرش را بشناسد، به خانه برده می شود و به فرزندی پذیرفته می شود. او در جوانی با آیرو، سرپرست زندان ملاقات می کند که پس از یک تراژ مرگبار در آن زندانی می شود...

در سال 1973، یک دستیار جوان گالری در پشت صحنه به ماجراجویی وحشیانه می پردازد و به نابغه سالخورده سالوادور دالی کمک می کند تا برای یک نمایش بزرگ در نیویورک آماده شود.

باماکو. مله خواننده کافه است، شوهرش چاکا بیکار است و این زوج در آستانه جدایی هستند... در حیاط خانه ای که با خانواده های دیگر مشترک هستند، دادگاهی تشکیل شده است. جامعه مدنی آفریقا...

تنها آرزوی کابوی و ایندیان این بود که برای تولد آقای هورس ایده‌ای عالی داشته باشند، اما وقتی نقشه‌شان به فاجعه تمام می‌شود، باید به دنیا سفر کنند و برگردند تا اوضاع را دوباره درست کنند.

سباستین یک جاه طلبی در زندگی دارد: انجام هیچ کاری. افق او مبل اوست. زندگی خود را او نمی خواهد زندگی کند، اما تفکر. اما امروز، اگر کاری انجام ندهید - شما هیچ هستید. بنابراین با هدایت دو هم اتاقی خود، که کارآموزی های زنجیره ای و شغل های عجیب و غریب، تصمیم به آنا و نه کاملا تصمیم برونو، سباستین باید - کمی.

داستان عشقی حول یک نوازنده راک اند رول، تحت حمایت او و همسرش در روسیه دهه 1980 پدیدار می شود.

در طول جنگ جهانی اول، پدری خود را در ارتش فرانسه ثبت نام می کند تا در کنار پسر 17 ساله خود باشد که برخلاف میل او به خدمت گرفته شده بود. آنها با اعزام به جبهه، خود را در مقابل جنگ در مستعمره فرانسه می بینند...

دکتر مارتین هاریس پس از تصادف مرگباری که در شهر برلین داشته ،اکنون و پس از چند روز از کما خارج شده اما در طول این مدت کوتاه اتفاقات زیادی رخ داده است او به زودی متوجه می شود تمام هویت قبلیش به نوعی از او گرفته شده و کسی که تا چند روز پیش همسرش بوده است اکنون اعلام می کند که او رانمیشناسد و با فرد دیگری زندگی می کند همچنین تمام سوابق و هویت فردی او نیز پاک شده است اکنون مارتین باید این راز پیچیده را بازگشایی کند که چه کسانی این سرنوشت را برای او رقم زده اند و حقیقت ماجرا چیست با این وجود در راه کشف حقیقت افراد خطرناک زیادی هستند که می کوشند او را از بین ببرند و نابود کنند