کاستی, یک مرد خانواده دار میباشد از همسایه ی خود که همیشه پول نقد دارد پیشنهاد خوبی دریافت می کند ، که کمکش کند گنجی که در زیر زمین خانه است رو پیدا کنند و سودش رو تقسیم کنند

Srulik ، یک پسر هشت ساله ، در سال 1942 از محله یهودی نشین ورشو فرار می کند. او سعی می کند زنده بماند ، در ابتدا تنها در جنگل ، و سپس به عنوان یتیم مسیحی به نام Jurek در یک مزرعه لهستان. ...

هلن و متیو سال هاست که در کنار هم خوشبخت بودند. پیوند بین آنها عمیق است. هلن در مواجهه با یک تصمیم به تنهایی به نروژ سفر می کند تا به دنبال صلح باشد و با وبلاگ نویسی که در اینترنت پیدا کرده است ملاقات کند.

در رومانی دوران کمونیست، مردم با امید به زندگی جدید آزادی زندگی می کنند.

سعید صاحب یک کارخانه چوب بری در اعماق جنگل است که تصمیم می گیرد آن را بفروشد. او نمی داند که یکی از شاگردانش توسط برادرش دستگیر شده و مجبور شده است مقدار زیادی کوکائین را در داخل کارخانه مخفی کند.

در پاریس، شش نفر همگی به دنبال عشق می گردند، علیرغم اینکه معمولاً آرزوهای عاشقانه شان در هر لحظه از بین می رود.

باپتیست «ببل» لاوال و همکلاسی هایش در دبیرستان خصوصی ورسای، لوئی چهاردهم، از زندگی بی دغدغه خود به قدری لذت می برند که عمداً در امتحانات مردود می شوند، رکورد ملی دانش آموزان فارغ التحصیل صفر را میشکنند

در طول دهه 1930، در مارسی، فرانسه، دو کلاهبردار کوچک برای کارفرمایان محلی جرم و جنایت کار می‌کنند تا اینکه تصمیم می‌گیرند برای خودشان تجارت کنند.

رومن به سرزمینی که به تازگی از پدربزرگش به ارث برده است باز می گردد. به طور کامل تصمیم به فروش این اموال وسیع اما متروکه گرفته است، پلیس محلی به او هشدار می دهد که پدربزرگش یک جنایتکار محلی بوده و افرادش رها نمی کنند...

در این داستان، جوانی که آرزو دارد نویسنده برجسته‌ای شود (جکسون)، به دنبال یک عالم ادبی واقعی (کایتل) می‌رود که به علت از دست دادن الهام و ایده‌های نویسندگی، در روستایی در ایتالیا پناه گرفته است. در این مسیر، او نه تنها می‌خواهد به او کمک کند تا از افت‌کتاب‌نویسی خارج شود، بلکه در آموختن از زندگی و عشق هم از او و دخترانش سرآمد می‌شود.