فیلم تخیلی دانمارکی "سرزمین شیشه" درباره پسر جوان جاس است که به همراه پدر ، اغلب اوقات در یک باغ به تنهایی زندگی می کند...

داستان یک بچه 15 ساله اهل کابل که رویای رفتن به سینمای بالیوود را دارد ولی سربازان شوروی به دهکده اش یورش میبرند و ...

داستان این فیلم درباره جوانی است که در یک خانواده خیلی عجیب به دنیا آمده است که سوالات و ابهاماتی را برای وی به وجود می‌آورد…

داستان یک مثلث عشقی که در مورد نامزد یک قاچاق چی مواد مخدر هست، در شهری بندری ترکیه که از زرق و برق و خشونت در یک داستان تبهکار مدرن گیر کرده‌است...

جانت بخاطر ترفیع شغلش یک مهمانی ترتیب میدهد ولی وقتی مهمانها سر میرسند متوجه میشوند که همه چی سوت و کور است و خبری نیست

نیشا یک دختر پاکستانی میباشد که با خانوده اش در نروژ زندگی میکند، وقتی که پدر نیشا از عشق او به یک پسر با خبر میشود، خیلی عصبانی شده و به طرز بدی با او برخورد میکند و حتی خانواده اش تصمیم به کشتنش میگیرند ولی قرار میشود که او را به پاکستان ببرند تا در کشوری که هیچوقت آنجا نبوده در کنار فامیل هایش زندگی کند...

یک دایره عجیب و قرمز قرمز روی گردن مردی که از گیوتین نجات یافته است ، ظاهر می شود. معنی مرموز آن چیست؟

فیلم در کپنهاک آغاز میشود , جائی که وارگ با لیزا که دختری ولگرد ولی از خانواده ثروتمندی است آشنا میشد و وارگ ماموریت دارد او را سالم به نزد والدینش در نروژ برساند .

در یک کوه دور افتاده ، هشت کودک با اسلحه مراقب گروگان و یک گاو شیری هستند...

یک افشاگر قصد دارد تا رازهای پشت پرده یک فاجعه هسته ای که در طول جنگ سرد رخ داده بود را فاش کند...