"کوروساکی ایچیگو" یک پسر 15 ساله معمولی نیست، چراکه او توانایی دیدن اشباح و ارواح را دارد. روزی خدای مرگی بنام"کوچیکی روکیا" در برابرش ظاهر میشود و یک روح شیطانی را شکار میکند.اما در حین در گیری قدرت او به ایچیگو منتقل میشود.از اینجاست که ماجراهای ایچیگو و روکیا و ماموریتشان برای مقابله با ارواح شیطانی وسایر موجودات فرامادی شروع میشود.

فصل دوم از انیمه ی زیبا و مرموز موشیشی! داستان های مردی تنها که وظیفه ی خودش رو در نجات مردمی ناآگاه از موجودات دنیای اسرار آمیز پیرامونشون میدونه...

وقتی دیکیچی به تشییع جنازه پدربزرگش میره دختری رو میبینه که قبلا هرگز ندیده بود. مدت کوتاهی بعد از اون توسط سایر اعضای خانواده میفهمه که این دختر در واقع فرزند نامشروع پدر بزرگ 79 ساله ش قبل از مرگش بوده. همه چیز وقتی بدتر میشه که هیچ کدوم از اعضای خانواده نمیخوان از "رین" مراقبت کنند چون از کل خانواده خجالت میکشند. دیکیچی که از این رفتار خانواده اش متنفره تصمیم میگیره که از رین مراقبت کنه. گرچه اون هنوز مجرده و تا بحال هیچ تجربه ای در امر مراقبت از بچه ها نداشته...

زندگی در ژاپن ملوک الطوایفی آسان نیست... بخصوص از زمانی که موجودات فضائی فرود آمده اند (آمریکائی ها) و همه چی را فتح کرده اند! بله، نظام سلامت خیلی خوبه ولی ممنوعیت های عمومی در استفاده استفاده از شمشیر بسیاری از سامورائی ها را بازنگری در آینده شغلی خود نموده است. اکثر سامورائی ها را به جز Gintoki Sakata، آنها تلاش نمی کنن تا یه شغل تمام وقت داشته باشند برای همین Gintoki Sakata تمام تلاشش را میکند تا برای خودش کار کند و برای کارفرمایانش، هر کاری را که به اون پیشنهاد میدهند می پذیرد تا گردش مالی کارش را برساند. متاسفانه در دنیای شجاعان امروزی دنیا پر شده از هیولاهای چشم حشره ای(آمریکائی ها)، یاکوزا ، E.T و افرادی که پول قراردادهاشونو پرداخت نمی کنند...

لوسی، دختری 17 ساله که امید دارد یک جادوگر تمام عیار بشود، یک روز به پسری بنام ناتسو بر می خورد که عضو یک گروه جادوگری بنام فری تیل (Fairy Tail) هست.

اینویاشا، کاگومی، میراکو، سانو، شیپو و دوست آنها کیرارا، به دنبال شیطان گریزان “ناراکو” که باعث همه ی بدی ها و هرج و مرج ها است که در نهایت جواهر چهار روح کارما را پس بگیرند. سفر آنها به این آسانی نیست و تا نتوانند دشمن خود را متوقف سازند، به هدفشان دست نخواهند یافت…

کاگومه دختریه که توی یک معبد با مادر و برادر و پدربزرگش که همیشه طلسم ها تقلبی درست میکنه زندگی می کنه اما یک روز زندگی اون به کلی عوض میشه همون روزی که سر چاه مهر و موم شده میره و ناگهان یک دیو که شبیه یه نصفه زن و هزارپا است از توی چاه میاد بیرون و اونو با خودش به ژاپن دوره ی فئودال عصر افسانه ها و هیولا ها میبره تا سنگ مقدسو از کاگومه بگیره و با استفاده از قدرت اون به یک دیو قدرتمند تبدیل بشه در حین فرار کاگومه پسری را میبینه که با یک تیر به درخت دوخته شده و انگار خوابیده که تا کاگومه میاد که...

هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میدم . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کند و کاو و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندس ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه آساسین سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن رفاقتشون گسترده تر میشه.

یوسوکه ( Yuusuke Urameshi ) ، یک جوان ولگرد ، پس از دیدن آخر خط زندگی اش هنگام تصادف با ماشین ، تلاش می کند که تبدیل به کاراگاه ارواح ( Spirit Detective ) بشود و دوباره به زندگی برگردد . او با کوابارا ( Kuwabara ) هم کلاسی اش و هی ای ( Hiei ) و کوراما ( Kurama ) که دو دیو قدرتمند هستند ، هم تیمی می شود تا دنیای ارواح و انسان ها را بهبود ببخشد . آنها هم چنین در مسابقات رزمی شرکت می کنند و قدرتهای خود را به نمایش می گذارند.

این داستان در آینده ای دور پس از تخریب در مورد روز قیامت باتفاق می افتد. و جنگ بین خون آشام ها و انسان ها همچنان ادامه دارد. به منظور حفاظت از انسان ها از خون آشام ها، واتیکان برای کنترل اوضاع تکیه بر متحدان غیر معمول است. شخصیت اصلی، یک کشیش به نام پیتر آبل Nightroad، به عنوان نماینده واتیکان در کشور در سفر است. با این حال، او نیز بخشی از AX، گروه ویژه عملیات کنترل توسط کاردینال Caterina اسفورزا نیز هست. برخورد او با یک دختر جوان به نام استر بلانشت، مبارزه بین نژاد انسان ها و خون آشام ها را تعیین می کند.