«دن برنز» (کارل) پدری است تنها که با زندگی اش را وقف بچه هایش کرده تا این که یک روز «ماری» (بینوش) را در یک کتابفروشی می بیند. آن دو با یک دیگر بیش تر آشنا می شوند ولی خیلی زود «دن» پی می برد که «مری» در واقع محبوبه ی برادر خودش، «میچ» (کوک) است...

بعد از اینکه جولی توسط یک زامبی غیر طبیعی به نام "آر" از یک حمله نجات داده می شود رابطه ای نا متعارف بین آنها شکل می گیرد رابطه ای که می تواند زندگی بقیه زامبی ها را تحت تاثیر خود قرار دهد و...

«مایکل دورسی» (هافمن) متوجه می‌شود نقشی را که قرار بوده در یک محصول برودوی به او بدهند، به بازیگر دیگری داده‌اند. وقتی با عصبانیت با کارگزارش، «جرج فیلدز» (پولاک) برخورد می‌کند، او به «مایکل» می‌گوید که به خاطر رفتارش، هیچ کس او را استخدام نخواهد کرد. «مایکل» برای اینکه ثابت کند «فیلدز» اشتباه می‌کن و به خاطر نیاز به هشت هزار دلار برای روی صحنه بردن نمایش هم اتاقی‌اش، «جف اسلیتر» (مورای)، تصمیم می‌گیرد با پوشیدن لباس زنانه و تغییر نامش به «دوروتی مایکلز»، نقش مدیره بیمارستان را در یک مجموعه تلویزیونی به عهده بگیرد و موفق هم می‌شود...

آلمان، پس از جنگ جهانی دوم. هشت سال از پایان رابطه ی «میشائل برگ» با دختری مسن تر از خود، «هانا اشمیتس» می گذرد. حالا «میشائل» که دانشجوی حقوق میباشد یک بار دیگر با «هانا» روبه رو می شود: در دادگاهی جنایات جنگی که «هانا» را در آن به جرم کار در یک اردوگاه مرگ محاکمه می کنند.

«توماس کراون» (برازنان) که در خانواده ای فقیر به دنیا آمده، با آن شم تجاری و جاه طلبی های بی محابایش تبدیل به یک میلیاردر شده ولی با وجود ثروت و قدرت، کما کان در پی چالش های جدید می گردد و تابلوهای نقاشی را نه به خاطر منافع مالی بلکه به دلیل شور و هیجان، می دزدد...

آشکار شدن یک راز برای سه دوست که در ساحل نیوجرسی زندگی می کنند زندگی آن ها را تغییر می دهد …

«ویلیام پریش» (هاپکینز) مردی است بسیار ثروتمند و ذی نفوذ که یک امپراتوری چند رسانه ای جهانی را سرپرستی می کند. او یک شب علایم سکته ی قلبی را در خود احساس می کند و مردی اسرارآمیز و بیگانه به نام «جو بلک» (پیت)، که در اصل ملک الموت است، به دیدار او می آید...

بعد از اینکه انیستیتوی روانی با مشکلات مالی مواجه شد و محدودیت هایی در پذیرش بیماران داشت؛ معلم سابق ؛ پت سولیتانو پیش والدین اش بر می گردد و تلاش می کند روابط اش را با همسر سابق اش بهبود ببخشد. وقتی او با تیفانی ؛ یک دختر عجیب که او هم مشکلات خاص خودش را دارد آشنا می شود اوضاع پیچیده تر می شود.

« مارتى » ( بورگناین ) قصاب جوان ، قوى هیکل و تنهایى است که با مادرش ( مینچوتى ) در محله‏ى برانکس نیویورک ، با اقوام ایتالیایى ‏شان زندگى ملامت بارى را مى‏ گذراند . تا این که با معلمى به نام « کلارا » ( بلر ) آشنا مى‏ شود ...

در قرن 19 در فرانسه، ژان وا ژان کسی که برای سال ها توسط یک افسر پلیس بی رحم تحت تعقیب قرار گرفته، سرپرستی کوزت، دختر یک زن کارگر به نام فانتین را بر عهده می گیرد. تصمیمی سرنوشت ساز که زندگی آنها را برای همیشه دگرگون می کند ...