زن جوانی که با افسون هایش مردان را تیغ می زند، در شرایطی گیج کننده یک خدمتکار ساده و مهربان هتل را با خواستگاری ثروتمند اشتباه گرفته و با او رابطه برقرار می کند...

جوانی (دپ) که خود را «دون خوان» می نامد، می خواهد خودکشی کند. «دکتر جک میکلر» (براندو)، دکتر روان کاو، مأمور می شود او را از خودکشی برحذر دارد. او «دون خوان» را به بیمارستان می برد اما تلاش برای متقاعد کردنش به خوردن دارو بی نتیجه می ماند. در عوض «دون خوان» دکتر را راضی می کند که قصه ی زندگی اش را بشنود...

Josh، به جرم قتل به زندان افتاده بود و بعد از گذراندن حکم خدمت اجباری، به زادگاهش باز میگردد. هیچ کس بیاد نمی‌آورد که او دقیقا چکار کرده است اما همگی نسبت به وی محتاط هستند. بعد از بازگشت به شهر، او در یک مکانیکی مشغول به کار میشود و در آنجا با دختری بنام Audry آشنا شده و به او دل میبازد…

زنی بیست و چند ساله که یک کمدین است به صورت ناخواسته حامله می شود. برای همین مجبور می شود که برای اولین بار با واقعیت های زنانگی رو به رو شود و...

داستان فیلم درباره ی بازیگر سابق هالیوود «گریس کلی» و ازدواج او در ماجراهایش با پرنس سوم موناکو و «چارلز دی گوآل» فرانسوی در سال 1962 است.

علاالدین، یک پسر خیابانی، بطور تصادفی شاهزاده یاسمین که بطور مخفیانه در شهر میگردد، را ملاقات می کند. آن‌ها عاشق یکدیگرند، اما یاسمین فقط می تواند با یک شاهزاده ازدواج کند.

داستان فیلم در ارتباط با زنی مهربان با قلبی پاک به نام Maleficent (با بازی آنجلینا جولی) است که در ابتدا زندگی روستایی را در صلح می گذارند که ناگهان ارتشی به سرزمین او حمله می کند و او به عنوان قدرتمند ترین محافظ به شدت از سرزمین خود محافظت میکند اما ظالمانه در حق او خیانت می شود و قلب مهربان و پاکش تبدیل به سنگ می گردد و قصد دارد داستان زیبای خفته را به یک اثر سینمایی بزرگ تبدیل کند.

پاریس ، آغاز قرن بیستم . « ژى ‏ژى » ( کارون ) با مادربزرگش ، « مادام آلوارز » ( جینگلد ) ، زندگى مى‏ کند که به اتفاق « مادام لیان » ( گابور ) مى ‏خواهند او را به زنى محفلى بدل کنند . « گاستون لاشال » ( ژوردان ) دوست خانوادگى نیز خیلى زود به « ژى‏ ژى » دل مى ‏بندد ...

«کاکران» (کاستنر)، خلبان سابق نیروی هوایی برای گذران تعطیلات به مکزیک می رود. در آن جا «تیبی مندس» (کویین) قدرتمند و خشن، که یک امپراتوری اختصاصی برای خود به راه انداخته، به گرمی از او استقبال می کند، چون خود را دوست و مدیون او می داند. با این همه «کاکران»، و همسر «مندس» به یک دیگر دل می بندند و با هم فرار می کنند...

در دوران استیلاى مغولان بر بغداد ، شاهزاده‏ى کوچکى را با توطئه‏ ى وزیرى حیله‏ گر ، از قصر خلیفه مى ‏ربایند و سر راه مى‏ گذارند. یاغیان معروف به چهل دزد ، کودک را مى ‏یابند و بزرگ مى ‏کنند. او ( هال ) بعدها سرکرده‏ ى آنان مى ‏شود...