ایزابل که سابقا یک راهبه بوده است، منتظر دریافت ماموریت ویژه اش از سمت خدا می باشد. در این بین او با مردی آشنا می شود که دچار فراموشی شده و به او کمک می کند تا گذشته اش را دوباره به یاد بیاورد…

زندگی و رابطه های مجموعه ای ازشخصیت ها، زوج ها و خانواده های ساکن حومه ی لس آنجلس درهم تنیده می شوند...

ماهیگیری با صید تازه اش که ماهی بزرگی است به خانه باز می گردد. این ماهی بر کل فیلم سایه می افکند. او به نیویورک می رود ولی نامه ای به وی می رسد که مجبور می گردد تا برای مراسم عروسیش به آریزونا برود ...

هنگامی که کوشش «مایکل» (کیج) برای یافتن کار در ایالت وایومینگ به جایی نمی رسد، تنها و بی پول به شهر کوچک «رد راک» می رود. در آن جا گرداننده ی یک کافه (والش) او را با آدم کشی حرفه ای به نام «لایل» اشتباه می گیرد و به او پنج هزار دلار برای کشتن همسرش (سوزان» (بویل) پیشنهاد می کند...

فیلم در مورد دختربچه ای بنام «وادا» است که مادرش هنگام بدنیا آمدن او مرده است و پدرش در قبرستان کار می کند. بهترین دوست وادا پسری بنام «توماس» است که به همه چیز حساسیت دارد...

داستان حوالی سال 1950 رخ می دهد و درباره پسری جوانی است که سعی دارد به زندگی روستایی خودش را عادت دهد و خیالاتش را به واقعیت تبدیل کند. زمانی که پدرش داستان "خون آشامها" را برایش تعریف میکند، او در می یابد که یک زن بیوه در آن منطقه خون آشام است و...

زمانی که دوست دوران کودکی افسر خاویر کوین، (مابی) ، با قتل و یک کیف پر از ده هزار دلار اسکناس مرتبط می شود ، کوین در تلاش است تا بیگناهی او را ثابت کند یا دستگیرش کند ...

مرد قدرتمندی بنام "میچ بوکانان" ، که به عنوان نجات غریق استخدام شده بتازگی متوجه جنایتی می شود که پای او نیز گیر است و به همین دلیل تصمیم میگیرد برای کشف یک مورد با ارزش، خلیجی که در نزدیکی محل کارش است را جستجو کند ...

فرانک لئون(سیلوستر استالونه) در حال نزدیک شدن به پایان دوره محکومیت خود که به خاطر جرمی نسبتا جزئی به زندان افتاده شده است؛ اما درست چند روز به آزادی او مانده...

ایده ی «تس مک گیل» (گریفیث) را رئیس او، «کاترین پارکر» (ویور) به نام خود ارائه می دهد. حالا «تس» از موقعیتی که برایش فراهم می شود، استفاده می کند تا وانمود کند که کار «کاترین» را به عهده دارد.