سه هم خونه با زندگی ماورایی در یک ساختمان و نرمال بودن میتونه خیلی سخت باشه...سریال جذابی که احتمالاً سر و صدایی کنه ، داستان 3 هم خونه به نام های "ایدن-سالی-جاش" که شخصیت های یک خون آشام - روح - مبدل به گرگ را دارن ،این هم خونه ها در ساختمانی در "بوستون با راز هایی که دارند زندگی میکنن و سعی دارن به بهترین شکل خودشون رو انسان نشان بدن که کم کم همدیگر و میشناسن... شخصیت دیگر سریال "بیشاب" (مارک پلگرینو ، جیکوب لاست) تهدیدی برای ایدن خون آشام البته نه خطرناک مشاور اون است ... سالی به ارواح کمک میکنه تا به سوی نور برن ایدن در بیمارستان کار میکنه و سعی داره با خونی که در بیمارستان هست بگذرونه و تا جایی که میتونه به انسان ها صدمه نزنه ، و جاش هم پرستاره در بیمارستان با شغلی که ایدن بهش پیشنهاد داده و با هم دوست هستن، بیشاب هم پلیسه اما داستان ادامه داره...

داستان سریال درباره پسری به اسم رایان (Elijah Wood) هست که از کارش که وکالت باشه بیرون انداخته شده و الان خیلی افسرده است رایان یه شب تصمیم می گیره خودکشی کنه و یه عالمه قرص می خوره اما حالا از شانس بد یا خوبش نمی میره اما از صبح همون روز سگ همسایه اش رو در هیبت یه ادم می بینه و خیال می کنه که توهم زده حالا این سگه که اسمش ویلفرد هست و از قضا حیوون(ادم) بسیار بددهنی هم هست می خواد به رایان زندگی رو یاد بده...

هنگامی که "رئیس" هاس هارتش می میرد، شهر خود را به پسر خود هورلان که مدت ها پنهان شده بود و کم هوش بود، که به تازگی به جامعه بشری معرفی شده است، وصیت می کند. به این ترتیب حماسه عجیب و وحشتناک Heartshe Holler آغاز می شود.

دوران، دوران داوینچی و میکل آنژ بود. دورانی پر از خلاقیت و روشن فکری و در عین حال دوران ماکیاولی هم بود دورانی سراسر هرج و مرج و بی قانونی...

در بررسی های پلیس در قتل یک دختر جوان ماموران تحقیق سرنخ های متفاوتی را در سه داستان بهم پیوسته قید کردند ...

این سریال داستان چند وکیل و تلاش آنها برای رسیدن به مقامات بالاتر و رسیدن به مقام مشاورحقوقی ملکه است...

وکیل میخواین ؟ بازم وکیل بازی 2 تا وکیل اینبار دلقکم هستن یعنی سراسر شوخی و تیکه TNT سریال های خوبی داره ، با توجه به کمدی که در سریال گنجانده شده شانسِ خودشو امتحان میکنه." جراد فرانکلین" و " پیتر بَش" دو تا همکار و دوستی که رابطه ی قوی بین هم دارن خیلی خوشگذرونن کلی شوخی میکنن و پرونده (کیس) هایی که پیدا میکنن بعضی وقتا از مرز خودشون فراتر میرن و کارشون انجام میدن ، دردسرایی که درست میکنن بلاهایی که سر موکلینشون میارن و...

سریال در مورد پدری هست که بعد از طلاق گرفتن از زنش میخواد از شهر نیویورک به حومه شهر نقل مکان کنه تا بتونه یه زندگی بهتر رو برای دختر 16 سالش فراهم کنه.

هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میدم . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کند و کاو و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندس ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه آساسین سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن رفاقتشون گسترده تر میشه.