دو جنگجو که از حمله رمی ها جان سالم بدر بردند و آخرین گائول های دهکده خود هستند , قصد دارند یک بشکه جادوئی که حای معجونی اسرار آمیز است را بدست آورند ....

کروشوت و ژاندارم هایش از سنت تروپه یک ماموریت دولتی بسیار مهم دریافت می کنند - تضمین امنیت چهار افسر زن جوان که در چند روز آنها شروع به ربوده شدن توسط شروران مرموز می کنند.

یک زن،‌میان همسر و معشوقه خود تعادل ایجاد می کند.

پاریس سال 1942. "لوکاس استینر" یهودی مجبور میباشد کشور را ترک کند. همسر او "ماریون" که بازیگر میباشد ، تئاتر را مدیریت می کند. او تلاش می کند با اجرا کردن نمایشی، تئاتر را زنده نگه دارد. او برای اجرای نقش اول "برنارد" را استخدام می کند. از طرفی "لوکاس" در زیرزمین آنجا مخفی شده است...

Guillaume آن را ساخته است: دستگاهی که می تواند هوای کثیف را با مکیدن تمام خاک به داخل بالن های هوا و سپس ارسال آنها به دوردست ها تمیز کند. برخی از تاجران ژاپنی، بعد از شام با مقدار زیادی الکل، 5000 قطعه سفارش می دهند. تنها مشکل او: ظرفیت تولید او بسیار کم است، بنابراین او می‌تواند ماشین‌های خانه شخصی‌اش را تولید کند. همسرش برنادت از این بابت خوشحال نیست. زندگی خصوصی او از بین می رود بنابراین تصمیم می گیرد گیوم را ترک کند ...