مونتانا کید خلافکاری است که توسط گروهی از تبهکاران تحت تعقیب می باشد. او که از سوی دولت آمریکا محکوم به اعدام شده است در آخرین لحظات از مرگ نجات می یابد، اما به دلیل خطای ردیابی اسبش به جای غرب ازشمال (کانادا) سر در می آورد …

امیلی جنگینز (رنی زلوگر) یک مددکار اجتماعی است که به کار خودش صمیمانه عشق می ورزد. امیلی گرچه با مقوله ی خشونت های خانوادگی آشنایی کامل دارد اما زمانی که رسیدگی به پرونده ی شماره ی 39 را که مربوط به دختر ده ساله ای به اسم لیلیت سولیوان می شود...

زمانی که حمله اولیه سایلون علیه دوازده مستعمره شکست می خورد، دوقلوهای نامبر وان بر روی گالاکتیکا و کاپریکا جاسازی می شوند تا باقی‌مانده بازماندگان بشر را قتل عام کنند...

پرونده مامور گمشده اف‌بی‌ای باعث می‌شود فاکس مادلر و دانا اسکالی دوباره عملیات قبلی‌شان را پیگیری کرده و این راز را حل کنند. همکار آن‌ها در این پرونده کشیشی است که ذهنیات ماورایی او آن‌ها را به اولین نشانه‌ها راهنمایی می‌کند.

"نیل رندل" در شیکاگو مدیر یک شرکت تبلیغاتی است و زندگی کاملی دارد ،همچنین همسر و دختر زیبایی نیز دارد . او انتظار ترفیع در کارش را کشیده و همه چیز به خوبی پیش می رود تا وقتی که "سوفی" دختر "نیل" ربوده می شود...

«نیک پوئل» (چتوین) دانش آموز سال آخر دبیرستان را هم کلاسی خلافکارش «آنی نیوتن» (لویوا)، به شدت کتک می زند. حالا این وظیفه ی روح «نیک» است که پیش از آن که کار از کار بگذرد، محل جسم رو به مرگ خود را به مادرش (هاردن) و پلیس اطلاع بدهد...

یک خلافکار خیابانی باهوش وسط کشمکش رئیسش و یک پلیس زیرک قرار می گیرد ...

خون آشامان در تلاش هستند تا FBI را متعاقد کنند که بلید باعث کشته شدن هزاران انسان شده است تا از این طریق او را بی اعتبار کنند. ماموران FBI محل اقامت بلید را محاصره می کنند اما او با کمک دو نفر از اعضای گروه شکارچیان شب از مهلکه نجات می یابد...

یک جوان 20 ساله است که از 7 سالگی بهنگام مواجه شدن با فشارهای بالای عصبی دچار غش و بیهوشی می شده زیرا او و دوستان همسالش بارها از سوی یک فرد منحرف مورد سواستفاده قرار گرفته اند...

یک مهندس برق به اسم مایکل (بن افلک) که یکسری پروژه های فوق محرمانه را برای رئیس میلیادرش رتریک انجام می دهد با وی قرارداد بسته که در ازای دریافت حقوق بالا اجازه دهد تا حافظه اش پاک شود . پاک شدن حافظه او تنها منحصر به مدت زمانی است که بر روی هر پروژه کار می کند . اما یکبار رتریک به مایکل پیشنهاد می کند که ...