پس از جنگ داخلی "وایومینگ"، شکارچیان جایزه بگیر در حین یک کولاک برف سعی در پیدا کردن پناه‌ گاه دارند، اما گرفتار یک توطئه خیانت و فریب می شوند که این مورد جان همه آنها را به خطر می اندازد ...

کیتی جانسون، یک دختر 9 ساله است که تمام این سال ها به همراه پدرش در حال سفر به جای جای آمریکا بوده است. در یکی از توقف‌هایشان، او پوستری از یک دختر گمشده را میبیند که در اصل عکس خودش است و احتمال میدهد این مرد که سالها پدر خطابش میکرده، ممکن است آدم‌ربا باشد...

یک برده با کمک مربی اش از بند رها می شود و با کمک و تعلیم های او تبدیل به یک جایزه بگیر می شود. جانگو برای آزادی همسرش از دست یک مزرعه دار بی رحم اهل می سی سی پی راهی سفر می شود اما...

ماچته (دنی تریو) یک مهاجر مکزیکی غیر قانونی است که در جریان یک توطئه چینی آمریکایی، از سوی رئیس سازمانی که وی را استخدام کرده مورد خیانت قرار می گیرد. این توطئه چینان عبارتند از یک سناتور فاسد عوام فریب آمریکایی به نام مک لاگلین (رابرت دنیرو)، یک تاجر تشنه ی قدرت به اسم بوث (جف فاهی)، و یک رئیس باند قاچاقچیان مکزیکی به اسم تورز (استیون سیگال). ماچته که در کار با چاقو و دیگر سلاح ها مهارت بی نظیری دارد، تلاش خود را برای انتقام گیری از روسای سابق اش و مبرا کردن خویش از اتهامات آغاز می کند…

مایک بدل کار، قاتلی سریالی است که کارش تعقیب و کشتن دختران جوان می باشد. او این کار را نه با وسایل معمول، بلکه به وسیله اتومبیل خود که نام ضد مرگ به آن داده، انجام می دهد. اما آخرین شکارهای او که سه دختر ماجراجو هستند، قصد ندارند به آسانی تسلیم وی شوند. پس از تعقیب و گریزی پر مخاطره، مایک که دریافته نمی تواند این لقمه گلوگیر را ببلعد، از دخترها عذرخواهی می کند. اما دخترها جز با کشتن وی راضی نمی شوند…

(گرایندهاوس) به سینماهای دهه 70-80 آمریکا که کارشان نمایش فیلم‌های رده پایین ( اکثرا به صورت دو فیلم با یک بلیط ) بود گفته می‌شود . گرایندهاوس‌ها در ابتدا سینماهای خوب و مجللی بودند و سالن‌های بزرگ و پر زرق و برق داشتند ، اما به مرور و بر اثر بحران‌های اقتصادی سینمای آمریکا ، ورشکست شده و به صورت کج دار و مریض ، با امکانات قراضه به کار خود ادامه دادند

عروس باید رئیس سابق و معشوق خود بیل را بکشد که در تمرین عروسی به او خیانت کرد، به سر او شلیک کرد و دختر متولد نشده اش را با خود برد. اما ابتدا، او باید چهار عضو دیگر Deadly Viper Assassination Sq را بسازد...

پس از معدوم کردن دو تن از چهار آدم کش «بیل» (کارادین) در قسمت اول، «عروس» (تورمن) به سراغ «باد» (مدسن) برادر کوچک تر «بیل» می رود که در کاراوانی نزدیک بارستوی کالیفرنیا زندگی می کند. اما «باد» موفق می شود که به «عروس» شمشیر زدن رودست بزند و با زنده به گور کردنش سرنوشتی بدتر از مرگ را بر او تحمیل کند...

«عروس» (تورمن) پس از چهارسال از حالت اغما بیرون می آید. او در جریان برگزاری مراسم عروسی خود مورد سوء قصد اعضای یک گروه آدم کش قرار گرفته، در حالی که خود سابقا عضو همین گروه بوده است. «عروس» حالا به جاده می زند تا از صاحب کار سابق و چهار آدم کش او انتقام بگیرد...

خانم اوی تیل در تلاش میباشد که زنده بماند در حالی که دو فرزندش را به تنهایی در خانه ای دیگر بزرگ می کند. کان کانگور یک کابوی صادق و سخت کوش میباشد. زندگی آنها بهم پیوسته، که با عناصر ، هندی ها ، افراد غیرقانونی و ... می جنگند.