یک افسر نیروی دریایی را دنبال می کند که پس از گرفتن فرماندهی از ناخدای کشتی که احساس می کند به شیوه ای ناپایدار عمل می کند، برای شورش محاکمه می شود و کشتی و خدمه آن را به خطر می اندازد.

در یکی از شهرهای مرزی تگزاس، یک دلال ماشین به نام چارلی، در نقش کشتی‌گیر ناشناس ملقب به «شبح سبز» سعی در اخاذی از مردم را دارد.

دو سال پس از فرود بیگانگان بر روی زمین ، بازماندگان از سیدنی ، استرالیا ، در حالی که تعداد تلفات همچنان در حال افزایش است ، در جنگی ناامیدانه می جنگند...

این فیلم داستان گروهی از سربازان بازنشسته است که پس از یک شب مهمانی گرفتن و مست شدن زمانی که صب پا می شوند متوجه می شوند که آخرالزمان شده و زامبی ها سراسر ایالات متحده را فرا گرفته اند ...

هنگامی که داستی متوجه می شود که موتورش آسیب دیده و او ممکن است هرگز نتواند دوباره مسابقه بدهد، او به یک واحد آتش سوزی جنگل و نجات می پیوندد تا به عنوان آتش نشان تعلیماتی ببیند اما …

فیلم چندین داستان مختلف را روایت می کند. مردی که به قصد انتقام ، به سراغ قاتل پسرش می رود، خانواده ای که برای نجات جان فرزندانشان تلاش می کنند ، مادر و دختری که در حال فرار برای نجات جانشان هستند و همه ی اینها در هرج و مرج به راه افتاده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد...

سه خواهر تصمیم میگیرند به خانه قدیمی شان در اوکلاهاما بازگردند تا جریان ناپدیدن شدن پدرشان را پیگیری کنند اما ریشه اختلافات قدیمی باعث زنده شدن کدورت در میان آنها می شود و...

لری کرو چهل ساله یک افسر سابق نیروی دریایی در حال حاضر و چند سالی است که مدیر پخش یک شرکت جعبه سازی است.اما هنگامی که مدیریت تغییر می کند و مدیران جدید میخواهند افراد با تحصیلات بالا را به سرپرستی قسمت های جدید بگمارند.لری که مدرک تحصیلی اش ناقص است از کار برکنار می شود. و حالا او تصمیم میگیرد تا به هر شکلی که شده دوباره به کالج دانشگاه برگردد و مدرکش را بگیرد.اما در اولین کلاس درس ،عاشق استادش می شود...

میلنر ( تام کروز ) و جون ( کامرون دیاز ) زوجی که در حال فرار از دست کسانی هستند که قصد کشتن آنها دارند. در عین حال، در طول این سفر ماجراجویانه مشخص می شود این زوج هم دقیقا همان چیزی نیستند که نشان می دهند. در شرایطی که این دو با انواع و اقسام خیانت ها و دسیسه ها روبرو هستند، یک سفر به دور کره زمین آنها را با …

در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصمیم گرفت به قولی که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشینی اجباری از فیلیپین، به آن جا برگردد. بیش از پانصد سرباز امریکایی در اردوگاهی در فیلیپین اسیر ژاپنی ها بودند و با آنان رفتاری بی رحمانه صورت می گرفت و «مک آرتور» می خواست مطمئن شود که این سربازها صحیح و سالم به کشورشان باز می گردند.