شرح زندگی آدولف هیتلر در کودکی و ظهور وی در صفوف حزب کارگران ملی سوسیالیست آلمان قبل از جنگ جهانی دوم...

دو کارآگاه دایره مواد مخدر مشغول تحقیق بر روی یک مورد قرص‌های اکستازی هستند...

جنگ جهانی دوم. «بن» (بیچ) و «چارلی» (ویلی)، دو سرخ پوست ناواهو به نیروی دریایی می پیوندند تا «رمزگویان پیام های سر بسته» باشند و بتوانند رمزهای نظامی جدید امریکایی را – که بر اساس زبان سرخ پوست های ناواهو طراحی شده – ترجمه کنند. «جو اندرس» (کیج) و «پیت آندرسن» (اسلیتر) نیز مأمور محافظت از «بن» و «چارلی» می شوند …

«جیمی تانگ» (چان)، راننده ی تاکسی خوش قلب و قدری است . او دست و پا چلفتی نیویورکی را «استینا» (مازار)، به عنوان راننده ی شخصی شریکش، «کلارک دولین» میلیونر (آیزاکس) استخدام می کند اما خیلی زود «تانگ» در میابد که رئیس جدیدش یک مأمور مخفی است که برای یک آژانس امنیتی مهم کار می کند. راز موفقیت او نیز به عنوان جاسوس، لباس رسمی خاصی است که می پوشد ...

«کوین پوپ» ، جاسوس سیا میباشد که در جریان خرید یک بمب اتمی از بازار سیاه به قتل می رسد. همکارش «گیلرد اوکس» برای این که بتواند معامله را به انجام برساند باید وانمود کند که «پوپ» زنده میباشد. بنابراین به ناچار دست به دامان برادر دوقلوی «پوپ» به نام «جیک هیز» می شود...

پسری عجیب ، سازنده مواد مخدر خود را ، به دلال موادش معرفی می کند . این آشنایی ماجراهایی عجیب را رقم می زند...

وقتی مدیر یک کمپ تابستانی مجروح می شود، بقیه کالجها تصمیم می گیرند مسئولیت آن مکان را بر عهده بگیرند...

پس از سال‌ها زیر پا گذاشتن و فریب خوردن، مردی بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که صورتش با یک ماسک سفید و سفید جایگزین شده است.

مرکز شهر لس آنجلس، سال ٢33١ . یک مرد جوان به نام تام تام از بالای هتل میلیون دلاری برای خودکشی به پایین می پرد و در حین سقوط، حوادث ١٤روز گذشته خود را تعریف می کند که با مرگ یکی از ساکنان هتل به نام ایزی گولد کیس شروع می شود...

زنی به همراه دخترش مغازه شکلات فروشی جالبی را در یک دهکده فرانسوی بسیار سنتی افتتاح می کنند. افکار و روش زندگی این زن مخالف با ارزش های رایج و مرسوم در زندگی مردم این دهکده است.نفوذ و محبوبیت صاحب شکلات فروش ( با بازی جولیت بینوش) در بین مردم باعث بروز تضادهای جالبی می شود و این تضادها نهایتا باعث دشمنی عمیق شهردار پرنفوذ دهکده با شکلات فروش می شود.هر چند همین لرد خشک و متحجر نهایتا چاره ای جز تسلیم ندارد...