در مرز ایالات متحده و مکزیک، پلیس مرزی جب مینارد در جستجوی یک قاچاقچی انسان است که مسئول قتل شریک زندگی جب است.

به خانواده‌ای که تلاش می‌کنند از پدرسالار در بستر خود مراقبت کنند، یک معامله شیطانی پیشنهاد می‌شود: اینکه بزرگترشان را آرام کنند و میزبان یک سلطان مواد مخدر آرژانتینی باشند که به مکانی برای پنهان شدن نیاز دارد.

استفان، که اخیراً از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده است، از آلمان به پاریس می‌رود و در آنجا با یک مهاجر آمریکایی، استل، ملاقات می‌کند. آنها خورشید را تا ایبیزا تعقیب می کنند. زمانی که او هروئین را به او معرفی می‌کند و آنها معتاد می‌شوند، یک زندگی جزیره‌ای به انحطاط کشیده می‌شود.

Cornelia and Jordan flee from the force of the law from powerful supernatural creatures and even from themselves.

دو نفر از دنیاهای مختلف (پائولا، دختری ثروتمند، تلخ اما نابینا و کارلوس، یک پرستار طبقه کارگر) شروع به ایجاد پیوندی از اعتماد، احترام متقابل و عشق می کنند.

دو دوست باید به مدت یک ماه از فرزندان خود مراقبت کنند در حالی که سعی می کنند آن را با مشاغل موقت خود در یک هتل مجلل متعادل کنند.

آدونیس هم در زندگی حرفه ای و هم در زندگی خانوادگی خود پیشرفت می کند، اما وقتی یک دوست دوران کودکی و اعجوبه بوکس سابق دوباره ظاهر می شود، رویارویی چیزی بیش از یک مبارزه است.

در دهکده ای دورافتاده، دو برادر مردی آلوده به جن را پیدا می کنند که در شرف به دنیا آوردن خود شیطان است. آنها تصمیم می گیرند از شر مرد خلاص شوند اما فقط در گسترش هرج و مرج موفق می شوند.

گروهی از زنان در طول دهه 1970 برای حقوق در اسپانیا مبارزه کردند و به بسیاری از آنها کمک کردند تا از مرز به فرانسه عبور کنند.

هنگامی که گروهی از نوجوانان جسدی را در یک کانال شناور می یابند، واقعیت وحشیانه پشت جنایت منحرف رازهای پنهان یک شهر را آشکار می کند.