روایتی بر اساس نویسنده کتاب " ویل رایدر " درباره خانواده ی ریوالری که در سال 1960 در زلاند نو زندگی میکنند ....

در اواسط قرن نوزدهم، «ایدا» (هانتر)، زن اسکاتلندی لال و دختر کوچکش «فلورا» (پاکویین)، به زلاند نو فرستاده می شوند تا طبق قرارهایی که پدر «ایدا» گذاشته، او با «استوارت» (نیل)، زمین دار محلی ازدواج کند. «استوارت» از همان آغاز نظر خوشی به پیانوی بزرگ «ایدا» ندارد. در حالی که «جرج» (کایتل)، مباشر «استوارت» درخواست می کند تا «ایدا» به او درس پیانو دهد و «استوارت» نیز رضایت می دهد.

جمعیت یک شهر کوچک ناپدید میشوند و توسط بیگانه هایی که انسانها را برای بدست آوردن گوشت بدنشان تعقیب می کنند جایگزین می شوند و…

داستان حول و حوش مراسم عزاداری یک پسر بچه میگردد و اینکه مرگ فرزندان چه تاثیرات روانی بروی افراد جامعه دارد...

یک شب. یک خانه. یک جزیره. همه چیز برای مردی تنها و سه بچه بزهکار تغییر می کند ..

هنگامی که آرتور کوری می‎فهمد که وارث امپراطوری زیر آب آتلانتیس میباشد ، باید حرکت بزرگی را انجام دهد تا مردم خود را هدایت کند و به قهرمان کل دنیا تبدیل شود و…

تانه رئیس قبیله مورای همراه با پسر 15 ساله اش به نمایندگی از قبیله خود به یک رقیب از قبیله دیگر اجازه می دهند تا به بقایای جنگجوی رانده شده دسترسی پیدا کند ولی اعضای قبیله این عمل را توهین تلقی کرده و ...

فیلمی درباره شش مرد ساموایی که در South Auckland ، نیوزیلند در حال رشد هستند...

درست در شرق سواحل نیوزیلند در سال 1984، برای یک پسربچه ی 11 ساله که دنبال یافتن پدرش است شانسی در خانه اش را می زند. پدرش بازگشته تا کیسه ی پولی که چند سال پیش دفن کرده است را بردارد...

پسر جوان رئیس یک قبیله، پس از اینکه افراد قبیله اش توسط گروهی نابود می شوند، به منظور انتقام و احترام به روح نزدیکانش، به پا می خیزد و...