ربکا دختری است که آرزوی بزرگش مانکن شدن و کار در یک مجله ی بزرگ و معروف مد است. اما او نمی تواند به آروزیش برسد. بنابراین در یک شرکت کوچک مشغول به کار می شود. او کم کم سعی می کند به آرزویش برسد و می خواهد اینکار را با خرید بهترین لباس ها انجام دهد. تا اینکه این وسواس خرید در او بیشتر می شود و او هر چیز جالب و زیبایی که در بازار می بیند می خواهد بخرد…

قرمز سرگذشت زنی فرانسوی به نام والنتین (ژاکوب) است. او که یک مدل عکاسی است به شکلی تصادفی با ژوزف کرن (ترنتینان) آشنا می شود. ژوزف قاضی بازنشسته عجیبی است که اوقاتش را با استراق سمع مکالمه های تلفنی همسایه ها می گذراند. آنها با وجود تفاوتهای زیاد در خلق و خو و سن و سالشان به هم نزدیک می شوند و...

بمبئی. جوان هجده ساله ی زاغه نشین، »جمال ملک« (پاتل) تا آخرین مرحله ی مسابقه ی پرطرفدار پرسش و پاسخ »چه کسی می خواهد میلیونر شود؟« بالا آمده است و در صورتی که در این مرحله نیز به سؤال مطرح شده جواب بدهد برنده ی بیست میلیون روپیه خواهد شد. اما پیش از شرکت در آخرین مرحله، »جمال« توسط پلیس بازجویی می شود. چطور امکان دارد که جوانی زاغه نشین، بدون تقلب، توانسته باشد به تمام سؤالات پاسخ صحیح بدهد؟

اتفاقاتی عجیب و غریب، وحشتناک و بی سابقه در پارک مرکزی به وقوع می پیوندد. یک معلم علوم دبیرستان، به همراه همسرش تمام تلاشش را برای زنده ماندن می کند.

"بروس وین" پسر ثروتمند و خوشگذران به همراه یک افسر پلیس شیکاگو وارد شهر "گاتهام" می شوند،جائی که زندگی آنها به طور غیرمنتظره ای به هم پیوند می خورد...

بلگراد، سال 1941. «بلاکی» (ریستوفسکی) و «مارکو» (مانویلوویچ) دوست هم هستند. هر دوی آنان عضو حزب کمونیست اند و ضمنا در علاقه شان به بازیگری ملیح (یوکه ویچ) با هم وجه اشتراک دارند. آشوب و درگیری های جنگ جهانی دوم آن دو را مجبور می کند هم راه جماعتی از مردمان شهر به پناهگاهی زیرزمینی پناه ببرند. سال ها می گذرد و جنگ تمام می شود، ولی «مارکو» و زن بازیگر با تمهیداتی به دیگران می قبولانند که جنگ هنوز ادامه دارد...

ایرلند، قرن هجدهم. کنتس ثروتمند انگلیسی، «لیدی لیندون» (برنسن)، نظر مرد جوان ایرلندی، «بری» (اونیل) را به خود جلب می کند. پس از مرگ شوهر «لیدی لیندون» این دو ازدواج می کنند و «بری» به طبقه ی اشراف راه می یابد...

«فیل» (مورای)، گزارشگر هواشناسی تلویزیونی اهل «فیلادلفیا» با نارضایتی به شهر کوچکی می رود تا مراسم سالانه ی روز معروف دوم فوریه را پوشش دهد. صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و در می یابد که بار دیگر دوم فوریه است. این اتفاق مرتبا در روزهای بعد هم رخ می دهد...

هفتم اکتبر سال 1957. »سرهنگ ماتیو« (مارتن) و سربازان چترباز تحت فرماندهی او، ساختمانی را که »علی« (حجاج)، آخرین رهبر سازمان آزادی بخش الجزایر، در آن مخفی شده، محاصره می کنند. با نزدیک شدن زمان حمله ی سربازان، »علی« وقایع چند سال گذشته به یاد می آورد...

جوانی فعال و برون گرا که با سیاست خود را به فردی موفق تبدیل کرده حال باید …