"اسکار جفی" کارگردان مطرحی که دوران سختی را در حرفه خود می گذراند، در تلاش است تا معشوقه سابق خود را که اکنون در هالیوود به موفقیتهای زیادی دست پیدا کرده متقاعد کند تا حرفه اش را از نابودی نجات دهد...

یک موزیک دان بعد از، از دست دادن شنوائیش با استفاده از حرکات دست و لب ها سعی دارد به دیگران کمک کند

یک زن ایرلندی به اشتباه "باستر" را متهم به شکستن شیشه پنجره اش می کند . او در مقابل قاضی قرار می گیرد که تصور می کند آنها زن و شوهر هستند و...

کلانتری در یک شهر حاشیه بیابان نشین با مسابقه دهندگان مرگ مشکل پیدا میکند تا اینکه مردی جوان برای پایان دادن ماجرا وارد میشود

یک معلم شلخته به یک ژنرال آلمان نازی تبدیل میشود و باعث ناهنجاری و آشوب میشود و ....

“روسکو” و “باستر” در محل برگزاری نمایش مشغول به کارند . زمانی که یک مرد قوی، شروع به قلدری کردن می کند و قصد دارد نمایش را به هم بزند، “باستر” باید تمام تلاش خود را برای متوقف کردنش انجام دهد…

روسکو در تلاش است که همسرش را فریب دهد تا بتواند از جاذبه های ساحلی لذت ببرد. در همان روز باستر بهمراه دوست دختر جذابش آلیس از راه می رسند و...

فتی (راسکو ارباکل) در فروشگاهی کار میکند و عاشق دختر مدیر فروشگاه است ...

وقتی "سام" که یک پسر شش ساله است، از مدرسه اش برده می شود، پدر و مادر او، "جو" و "آنا" خیلی عصبانی می شوند. پسر بدون اینکه آسیبی ببیند به خانه باز می گردد. به همین خاطر پلیس دوست سابق مادرش، "سایمون" را دستگیر می کند و پس از تحقیقات از "سایمون" به همدست او "آنجلا" مشکوک می شوند کسی که با پدر "سام" رابطه دارد...

«بیل» (ماکیو)، پسرک دانشجوی دوست داشتنی اهل شمال، و رفیقش، «استنلی» (ویتفیلد) را در شهرکی دور افتاده در جنوب، به زندان می اندازند و کمی بعد آن دو خبردار می شوند که به جنایتی متهم شده اند. «بیل» که نه پولی در بساط دارد و نه دوست و آشنایی، تصمیم می گیرد با پسر عمویش، «وینی» (پشی) که به تازگی وکیل شده، تماس بگیرد.