« برى کین » ( کامینگز ) مرد جوانى است که در کارخانه‏ ى اسلحه ‏سازى کار مى‏ کند و به اشتباه متهم به خرابکارى مى ‏شود. او در حین فرار با دخترى به نام « پاتریشا » ( لین ) آشنا مى‏ شود که ابتدا مى ‏خواهد او را لو بدهد ، اما بعد به کمکش مى ‏آید...

بازی سرنوشت پای سردبیر یک مجله که به دین نگاهی شکاکانه دارد را به بزرگترین توطئه تاریخ بشر باز می‌کند. او در حین تلاش برای یافتن همسر دزدیده شده‌اش، درمی‌یابد که باید دنیا را از نابودی نجات دهد.

ماچته (دنی تریو) یک مهاجر مکزیکی غیر قانونی است که در جریان یک توطئه چینی آمریکایی، از سوی رئیس سازمانی که وی را استخدام کرده مورد خیانت قرار می گیرد. این توطئه چینان عبارتند از یک سناتور فاسد عوام فریب آمریکایی به نام مک لاگلین (رابرت دنیرو)، یک تاجر تشنه ی قدرت به اسم بوث (جف فاهی)، و یک رئیس باند قاچاقچیان مکزیکی به اسم تورز (استیون سیگال). ماچته که در کار با چاقو و دیگر سلاح ها مهارت بی نظیری دارد، تلاش خود را برای انتقام گیری از روسای سابق اش و مبرا کردن خویش از اتهامات آغاز می کند…

یک مرد انگلیسی که به تازگی از زندان آزاد شده، سه نفر از بهترین دوستانش را به خدمت می گیرد تا از سر دسته‌ی مواد فروش‌های محلی که باعث به زندان افتادن وی شده است، دزدی کند. آیا می‌تواند انتقام خود را از او بگیرد و دوباره دلِ دوست دخترش را بدست آورد؟

«جان کیو آرچیبالد» (واشینگتن)، کارگر کارخانه، با مشکلات حاد مالی روبه رو است. در همین حال پی می برد که پسر نوجوانش، «مایکل» (اسمیت)، نیاز فوری به پیوند قلب دارد. اما بیمه، چنین عمل پر هزینه ای را پوشش نمی دهد و «جان» که مستأصل شده، کارکنان و بیماران بخش اورژانس بیمارستان را به گروگان می گیرد …

سال 1963، در شب جشن هالووین پلیس دختری 17 ساله بنام «جودیت میرز» را میابد که تا حد مرگ توسط برادر 6 ساله اش، «مایکل» با چاقو ضربه خورده است. اکنون بعد از 15 سال، درست چند روز قبل از جشن هالووین، مایکل از زندان می گریزد و …

یک گروه از آدم های خلافکار توسط یک شخص ناشناس اجیر شده اند تا شبانه وارد یک خانه متروک شوند و یک نوار ویدئو را پیدا کنند اما آنها نوار های بیشتر پیدا می کنند...

برای "هیدی" که یک دی جی است، هدیه ای فرستاده می شود. یک جعبه موسیقی از طرف اربابان. موسیقی این جعبه, گذشته خشونت بار شهر "هیدی" یعنی "سلم" را به یاد او می آورد. آیا "هیدی" دیوانه شده است یا اربابان شهر "سلم" بازگشته اند تا انتقام خود را بگیرند؟

داستان درباره مردیست که وارد معامله ای خطرناک میشه که منجر به کشته شدن وی خواهد شد. اما این پایان کار نیست چون خانواده وی هنوز در خطر هستن. حالا این وظیفه همسر بیوه شده اش هست که از خانواده در برابر خطرهایی که جان آنها رو تهدید میکنه, محافظت کنه... غافل از اینکه ناخاواسته وارد بازی ای شده که پیش از این شوهرش در اون نقش داشته....

«جان ماتریکس» (شوارتسنگر)، رئیس سابق یک گروه عملیات مخفی ارتش امریکا، بازنشسته شده و می خواهد زندگی آرامی را دور از شهر بگذراند. اما «ژنرال کربی» (اولسن)، رئیس سابقش، به او خبر می دهد که کسی در حال کشتن اعضای گروه او است، و بعدتر دخترش، «جنی» (میلانو) نیز ربوده می شود...