آهنگ سازی به نام »پیتر« (سیگل) برای فراموش کردن غم جدایی از ستاره ی تلویزیونی، »سارا مارشال« (بل) به هاوایی می رود. اما از بخت بد »سارا« نیز با دوست جدیدش، ستاره ی راک، »آلدوس« (برند) در همان استراحتگاه مورد نظر او اقامت دارد. در این جا تنها امید »پیتر« متصدی پذیرش استراحتگاه، دختری به نام »ریچل« (کونیس) است که توجهش به او جلب می شود.

پدری مجرد ، بعد از اینکه به دلیل یک حادثه ناگوار و مشکلات شخصی ، شغل خود را کنار گذاشت ، تلاش می کند از دختر با ارزشش مراقبت کند...

یک مرد با خودش قرار می گذارد، به مدت یک سال به هر چیزی «بله» بگوید …

داستان رابطه میان یک هنرمند و دستیاری به نام "توماس" و "گآنجا" که پس از تهدید جانی که "آنجا" دریافت می کند، به چالش کشیده می شود.

درام عاشقانه در اروپا در دهه 1970...

زازی به عروسی بهترین دوستش دعوت شده است. او تصمیم می گیرد برای جلوگیری از آنچه در نظر او اشتباه زندگی اش است، هر کاری انجام دهد...

یک استاد تاریخ پنجاه ساله که متوجه می شود شنوایی خود را از دست می دهد و به دلیل نقصش شروع به زندگی منزوی می کند. رویارویی او با کلر، بیوه‌زنی که دخترش لال است، به او کمک می‌کند تا دوباره به این بدبختی باز شود.

خانواده ای آمریکایی برای یک سفر تفریحی تجاری به پاریس سفر می کنند. در آنجا آنها که از لحاظ مادی در وضع خوبی هستند با زندگی ها و دنیای جدیدی آشنا می شوند که به آنها دیدی می دهد ک چگونه میتوانستند با تغییراتی در زندگی و در گذشته ی خود ، از دنیا و آسایش و خوشبختی بهتر برخوردار بودند

سامر (زوئی دشانل)، زن جوان و زیبا و باهوشی است که از همان بدو ورودش به دفتر کار تام (جوزف گوردون لویت) توجه این مرد جوان را معطوف خود کرده است. تام می پندارد که سامر مظهر همان عشق حقیقی ازلی است که او در رویاهای خودش در طلب آن بوده است. اما سامر هیچ اعتقادی به «عشق» و «عاشقی» ندارد و با این وجود از تام خوش اش می آید و رابطه ای را با وی آغاز می کند. تام می داند که هیچ مرد دیگری در زندگی سامر وجود ندارد و این دختر به وی علاقه مند است اما نمی داند که چرا این دختر تمایلی به ازدواج ندارد...

فیلمی عاشقانه که داستانی عاشقانه را ارائه می دهد که هم شیرین و هم تلخ است. آیا می توان عشق را در میان درگیری ها و مشکلات یافت؟...