داستان لیتل ریچارد پنیمن، از تربیت ضعیف او در جنوب تا برخورد با آزمون ها و مصیبت های یک خواننده سیاهپوست در دهه 1950، تا مرحله تولد دوباره و «بازنشستگی» کوتاه او از راک اند رول.

آنها بهترین دوستان جهان هستند. پنج دوست که همه چیز را به اشتراک گذاشتند...

لس آنجلس. در اتاق هتلی، «پینک» (گلداف) ستاره ی راک در حالت خمودگی و رخوت نشسته است. پس زمینه ی این دل مردگی به زندگی گذشته اش برمی گردد: او پدری داشته که در جنگ جهانی دوم کشته شده و مادری که «پینک» را زیر سلطه ی کامل خود بزرگ کرده است...

وین دوباره بازگشته و اینبار تصمیم دارد با دوستش یک کنسرت راک ترتیب دهد. در همین حال رئیس دوست دخترش به او نظر دارد و وین باید هرچه سریعتر دوست دخترش را به لس آنجلس منتقل کند...

یک موسیقیدان آشفته ، اما با استعداد برای فرار از مشکلات خود و یافتن پناهگاه و پشتیبانی در پاریس از ایالات متحده فرار می کند...

گنگستری یک مدیر رسانه ای الکلی را استخدام می کند تا دوست دخترش را در عرض شش هفته تبدیل به یک ستاره موسیقی کند.اما او متوجه می شود که آن دختر هیچ استعدادی ندارد و پس از مدتی عاشق یکدیگر می شوند...

بنی پانزده ساله عاشق فوگی، خواننده یک گروه راک می شود. همانطور که فوگی او را اغوا می کند، بنی مایل است تا هر کجا که او را می برد، او را دنبال کند...

با وجود کاهش محبوبیت آن، پدری به دو فرزند خود سنت موسیقی کره ای پانسوری (یک خواننده همراه با یک درامر) را آموزش می دهد.

دو مرد جوان هنگام تمرین J.S. دفترچه یادداشت باخ برای آنا ماگدالنا.

...