دونالد ، نگهبان پارک ، خرس های خود را به خواب زمستانی می فرستد ، اما همفری ترجیح می دهد در خواب او بماند ، یک لیوان آب و غیره تمام کند تا خوابیدن. وقتی خوابش می برد ، خرخر می کند ...

زنبوردار دونالد خرس هامفری را که به کندوهایش حمله می کند ، می گیرد. او از رنجر وودلور ، که خرس های خود را جمع می کند و برای آنها سخنرانی می کند ، شکایت می کند. دونالد یک حصار سیم خاردار نصب می کند ، که سرعت آن را کند می کند ...

دونالد داک در ساحل است و سعی می کند بر اسب لاستیکی سوار شود. او متوجه خوابیدن پلوتو در ساحل می شود و تصمیم می گیرد با فرستادن اسب لاستیکی به پلوتو که کمی با او سرگرم شود ...

دونالد مغازه های چیپ و دیل را به خاطر مغازه مغز فروش مغزهایش ، که مانند یک گردوی غول پیکر ، چیپ و دیل است ، می دزدد و غلت می زند و دونالد را به دریاچه ای در نزدیکی "شلیک" می کند.

پلوتو هنگام استفاده از میکی با یک گوفر به مشکل می خورد و تونل هایی که هنگام تعقیب و گریز ایجاد می کنند زمین گلف را خراب می کند.

خانواده "تِرانادان" با قطار دایناسورها برای ماجراجویی به جزیزه آتشفشانی می روند...

رنجر وودلور در حال تفسیر Grand Canyon برای گردشگران است. البته دونالد بیش از بقیه با هم دردسر درست می کند.

ماجرای شخصی جوان به‌نام فانا که از یک خانواده‌ی نجیب‌زاده است ، او که به تازگی نامزد شاهزاده کارلو ولیعهد پادشاهی لولمه در آمده است ، بعد از این که کشور درگیر جنگ با آماتسویان می‌شود ، ازدواجش را به بعد از پایان جنگ موکول می‌کند ، اما…

میکی ، دونالد و گوفی در حال تمیز کردن یک ساعت بزرگ هستند. از جمله عوارض: میکی با یک لک لک خفته که نمی خواهد آنجا را ترک کند ، مبارزه می کند ، دونالد در بهار اصلی گره می خورد و وقتی ساعت چهار می خورد ، گوفی داخل زنگ است.

گروهی از موجودات خیالی به زندگی واقعی وارد میشوند . آنها زندگی آرامی دارند تا اینکه برای یک ماموریت فراخوانده میشوند ...