سه داستان علمی-تخیلی جداگانه . در داستان اول ، چهار مسافر فضا ، وارد یک فضاپیمای متروکه می شوند . در داستان دوم ، یک دستیار آزمایشگاه بطور اتفاقی ، خود را تبدیل به یک سلاح بیولوژیکی کرده و در داستان آخر ، یک روز از زندگی در شهری که همه هدفش شلیک موشک به سمت هدفی نامرئی است ، به تصویر کشیده می شود ...

در سال 1989 در Shimonoseki، یاماگوچی ریاست، 17 ساله Tooma با پدر و عاشق پدرش زندگی می کند

در آینده‌ دور ، انسان‌ها به نهایت تکلنولوژی دست پیدا میکنند . یک عفونت باعث از کار افتادن سیستم‌های خودکار چرخه‌ی شهرها شده و در نتیجه ساختار چند لایه‌ی شهر به صورت نامحدود تکرار می‌شود. حال بشریت کنترل شهر را از دست داده و سیستمی دفاعی به نام سیفگارد ، وظیفه‌ی شکار و پاکسازی هر گونه تهدیدی را به صورت خودکار برعهده می‌گیرد...

روایت زندگی یک دختر نوجوان ، که با سگ کوچک خود وقت می گذراند ، و در فروشگاه دوچرخه پدرش نیز کار می کند و …

یک دختر دبیرستانی زمانی که برای پیاده روی رفته بود توسط یک مرد میانسال ربوده میشود . مرد برای دختر تعریف میکند که پس از فروپاشی زندگی مشترکش یک حفره در درونش ایجاد شده و ...

یک موج سوار و یک آتش نشان یکدیگر را ملاقات می کنند و عاشق هم می شوند...

پسری قصد دارد در تخیلات خود با کمک بازی " فاینال فانتزی " با پدرش ارتباط برقرار کند و ...

ناگاتا یک کارگردان موفق تئاتر است ولی در زندگی و رابطه اش با نامزدش دچار مشکل شده و ...

آکیکو برای دیدار با ماتسوناگا که برای اولین بار در توکیو ملاقات کرده است به ولادیووستوک روسیه سفر می کند...

داستان یک پلیس ژاپنی که برداری دقلو دارد ولی از نظر اخلاقی اصلا به او شباهت ندارد . روزی او به یک صحنه جرم بزن و دروی یک راننده برای تحقیقات میرود و ...