چندین داستان از رانندگان تاکسی هنگام کار...

داستان فیلم درباره یک دزد آلمانی میباشد که به شهری کوچک در لوکزامبورگ فرار میکند ، ولی چیزی نمیگذرد که متوجه میشود در این شهر رازی وجود دارد و …

نمایشی تاریخی که روابط بین دیتریش فون چولیتز ، فرماندار نظامی آلمان پاریس اشغالی و سرکنسول سوئد رائول نوردینگ را به تصویر می کشد...

کاماندوی سابق نیروهای ویژه ی امریکا، »جان رمبو« (استالون) در جایی در شمال تایلند دوران بازنشستگی خود را به ماهی گیری و فروش مار می گذارند. تا این که به ناچار بار دیگر وارد عرصه ی مبارزه می شود. این بار هدف نجات میسیونرهایی است که در اردوگاهی در برمه گرفتار شده اند...

گروهی از سربازان در شهری کوچک کنار رودخانه (منکوگ ) در شمال تایلند با بیماری عجیب و غریبی دست و پنجه نرم می کنند …

دو فرد عجیب اهل برلین تکه های مختلف یک مانکن را پیدا می کند. آن ها هر یک باید با این دوست تکه تکه ی خود کنار بیایند و همچنین با عواقب ناگوار این ماجرا مواجه شوند.

پیرمردی که از بیماری آلزایمر رنج میبرد بهمراه نوه خود راهی آخرین سفر زندگانی اش میشود.

دانش آموز دبستانی "دیزی" و مادربزرگش "نانا" داستانهای غم انگیز زندگی خود را به اشتراک می گذارند ..

در دنیای بدون گمنامی یا جرم و جنایت یک کارآگاه با زنی ملاقات میکند که امنیت آنها را تهدید میکند

آلمان دیگر هیچ پناهنده ای را قبول نمی کند ، و تنها یک راه برای تبدیل شدن به شهروند کشور آلمان وجود دارد و آن نیز ، شرکت در یک مسابقه تلویزیونی با عنوان “بازی مهاجرت” است. شرکت کنندگان در این مسابقه ، با عنوان دونده در حومه ی شهر برلین رها می شوند و می بایست خود را به برج Alexanderplatz برسانند. شهروندان آلمانی به خاطر جایزه ی پولی، پناهندگان را تغقیب و مجازات می کنند که…