زوج جوانی که در یک مجتمع آپارتمانی پردیس زندگی می‌کنند، بارها توسط یک لوله‌کش عجیب و غریب مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، که آنها را درگیر یک سری بازی‌های ذهنی عجیب و غریب در حالی که تعمیرات غیرضروری حمامشان را انجام می‌دهند، می‌کند.

سفر «نیو» (ریوز) به دنیای واقعی و به دروازه های ورودی ماتریکس، تغییر و تحولاتی در او به وجود آورده و او را از قدرت هایش محروم و در ناکجا آبادی بین ماتریکس و دنیای ماشین ها رها کرده است. جنگ بین انسان و ماشین نیز به اوج خود رسیده...

یک هکر کامپیوتری به نام «توماسن آندرسن» (ریوز) با «مورفیوس» (فیش برن) آشنا می شود که اطلاعات جالبی در اختیارش می گذارد: هر آن چه در پیرامونش می گذرد، غیر واقعی است و اکنون سال 2199 است و «توماس» نیز قربانی «ماتریکس» است؛ یک سیستم هوشمند عظیم مصنوعی که به ذهن آدم ها رسوخ کرده و توهم واقعی بودن دنیا را برای شان به وجود آورده است…

داستان فردی به نام الکس که پس رد از پیشنهاد ازدواجش در سفری از لس آنجلس به ملبورن، استرالیا، جاییکه که قرار بود با نامزد جدیدش تعطیلات خوشی داشته باشد، تنها می شود.

داستان درباره یک رمان نویس زن است که بدون وسیله نقلیه سفر میکند و به هر جا سر میزند تا داستانش را تمام کند .

کارآگاه جی سوان وظیفه دارد ماجرای ناپدید شدن دو مرد جوان در مزرعه ای در استرالیا را بررسی کند. با آشکار شدن راز این معما اتفاقات غیر منتظره ای به وقوع می پیوندد و...

استرالیا، سال 1915. «آرچی» (لی) و دوستش «فرانک» (گیبسن) برای شرکت در جنگ آنزاک به ارتش می پیوندند. ابتدا هر دوبه خاطر صغر سن پذیرفته نمی شوند اما پس از چندی «آرچی» به آرزویش می رسد و در سوار نظام مشغول به خدمت می شود؛ در حالی که «فرانک» در پیاده نظام پذیرفته می شود. چندی بعد در نبردی در مصر این دو با یکدیگر ملاقات می کنند.

برت اسپارگو یک مرد خشن و روانی است. او بعد از مدتی حبس کشیدن اکنون به صورت مشروط آزاد شده است. او به خانه ی خانوادگی اش بازگشته و طی بیست و چهار ساعت آینده با برادرانش، استیوی و گلن، همراه می شود. مشخص است که این روز پایان خوشی نخواهد داشت...

داستان فیلم در وسط جنگل های استرالیا میباشد جایی که گروهی از دوستان مشغول کاوش غاری میباشند که توسط تمساحی گرسنه تهدید می شوند و …

داستان حول مسافران یک قایق تفریحی در اقیانوس اطلس می گردد، که وقتی با شرایط عجیب جوی برخورد می کنند، قایقشان متلاشی شده و از این رو به یک کشتی در همان نزدیکی پناه می برند. غافل از اینکه حوادث تلخ‌تری در انتظارشان است...