یک خاخام لهستانی در حالی که در راه هدایت یک کنیسه در سانفرانسیسکو است ، از غرب عبور می کند. در راه او توسط هندی ها در معرض آتش سوزی قرار گرفت و تقریباً توسط قانون شکنان کشته شد...

داستان یک راننده آمریکایی به نام جک کوری که برای تحت تاثیر قرار دادن رئیس خود، شغلی را برای هدایت افراد مشهور نیجریه آغاز می کند.

داستان فیلم بر اساس مکانی به نام یوپی است، جایی که یک خانواده خوب همیشه آرزوی عروسی پسرشان را با شکوه و نمایش عالی داشتند.

پس از اینکه لَری از آخرین کارش هم اخراج می شود، بهمراه سگ وفادارش تمام تلاشش را می کند تا بالاخره یک کار مناسب پیدا کند و همچنین به یک هدف در زندگیش برسد...

داستان مجیک مینو، یک شعبده باز نه چندان مطرح ‌که برای ازدواج با دختر مورد علاقه خود، باید در یک تورنمنت محلی فوتبال برنده شود.

داستان مادر و دختری با دیدهای متضاد و نقطه مقابل هم که به یکباره و همزمان حامله می‌شوند.

یک کتابخانه دار، سینمای قدیمیِ رو به افول پدرش را به ارث می برد. او برای حفظ این کسب و کار خانوادگی، قاتل سریالی درونی خودش را کشف می کند. او همچنین سپاهی از طرفداران خشونت را پیدا می کند. او شروع به ساختن مجموعه ای از فیلم های کوتاه ترسناک می کند اما طرفدارانش نمی دانند که تمام قتل هایی که در فیلم ها رخ می دهند واقعی هستند.

"کاپیتان والو" دزد دریایی میباشد که خود را درگیر یک انقلاب در حال جریان در کارائیب می کند.ماجراجویی بزرگی که شامل فرار از زندان،مبارزه با نیروی دریایی و شمشیر بازی می شود...

"آمیلیا" و "پیپو" پس از چند دهه برای اجرای برنامه خود در یک شوی تلویزیونی با یکدیگر دیدار می کنند. دیدار آنها مروری نوستالژیک به گذشته است...

«لوسی امرسن» (ویست)، زنی تازه مطلقه، همراه دو پسر نوجوانش، «مایکل» (پاتریک) و «سام) (هیم)، نزد پدر خود (هیوز) در شهر کوچک سانتا کلارای کالیفرنیا می رود. گروهی از جوانان شرور به رهبری «دیوید» (ساترلند)، «مایکل» را به مخفی گاه خود می برند و در آنجا به او خون می نوشانند. چندی بعد «مایکل» حس می کند که آرام آرام بدل به یک خون آشام می شود...