“فانتوم” یکی از ابرقهرمانان آفریقایی ، به شهر نیویورک سفر می کند تا تبهکاری نابغه را متوقف سازد و…

«راجر مرتو» (گلاور) و «مارتین ریگز» (گیبسن) با فعالیت های تبهکارانه ی «جک تراویس» (ویلسن) که خود قبلا پلیس بوده، مقابله می کنند.

«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزه ها می جنگد.مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او می گوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطا، در میانه ی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی می کند جای او را پیدا کند...

یکی از کهنه سربازهای جنگ ویتنام به نام «مارتین ریگز» (گیبسن) که به دلیل تجربه هایش در نیروهای ویژه، به «سلاح مرگبار» شهرت دارد، به عنوان هم کار کارآگاه پلیس، «راجر مرتو» (گلاور)، انتخاب می شود. تعدادی مزدور که قبلا در جنگ ویتنام جنگیده بودند، به رهبری «ژنرال مک آلیستر» (رایان) و «جاشوآ» (بیوزی)، در فکر فروش محموله ای از هرویین به یک قاچاقچی هستند و حالا «ریگز» و «مرتو» به مبارزه با این دارودسته می پردازند.

"کریستوفر والکن" که به دلیل تصادف اتومبیل به کما رفته بود، بهوش آمده و متوجه می شود که پنج سال از زندگی اش را از دست داده ولی در عوض یک قدرت ماورایی به دست آورده است . چیزی که در ابتدا به نظر می رسد یک هدیه باشد در نهایت به یک نفرین تبدیل می شود...

پس از آزادی مشروط از زندان،یک سارق تصمیم می گیرد زندگی ساده ای داشته و بر اساس قوانین زندگی کند.او به زودی به دست افسر عفو مشروط که تشنه قدرت است به زندان باز می گردد.وقتی برای بار دیگر آزاد می شود،او به افسر حمله کرده،اتومبیلش را ربوده و دوباره به زندگی تبهکاری اش باز می گردد...

داستان‌های نیم ساعته با پس‌ زمینه‌ی ترسناک، جادوی سیاه، علمی تخیلی و .... بر اساس کمیک بوک ای‌سی دهه‌ی 1950...

«لوسی امرسن» (ویست)، زنی تازه مطلقه، همراه دو پسر نوجوانش، «مایکل» (پاتریک) و «سام) (هیم)، نزد پدر خود (هیوز) در شهر کوچک سانتا کلارای کالیفرنیا می رود. گروهی از جوانان شرور به رهبری «دیوید» (ساترلند)، «مایکل» را به مخفی گاه خود می برند و در آنجا به او خون می نوشانند. چندی بعد «مایکل» حس می کند که آرام آرام بدل به یک خون آشام می شود...