بلیندا سیمپسون زنی است که در حال گذران دوران عزاداری مرگ شوهرش است . او به شهر کوچکی در میزوری نقل مکان میکند و ....

جنگو و سانتانا دو جایزه بگیر میباشند که راهزنان را در یک شهر کوچک غربی می‌کشند. صاحب شرور مزرعه ای که مهاجرین غیرقانونی قاچاق می‌کند و مردی که برایش کار می‌کند، قیمت خوبی برای سرهایشان در نظر گرفته شده ، پس فقط جنگو و سانتانا...

واگن حامل محکومان در مسیرشان به زندان توسط نیروهای سواره نظام همراهی می شود...

دسته شورشیان به سرکردگی بلک برت دیوانه ، زنی به نام جسیکا کوبلی را ربوده و به سمت مرز مکزیک فرار می کنند . جنگو و سارتانا ، باهم متحد می شوند تا جسیکا را پس بگیرند ...

یک تفنگدار بی‌عرضه ، با یک اسب سخنگو از خودراضی، برای نجات یک شهر که توسط تبهکاران و بیگانگان تسخیر شده است ، استخدام می‌شوند ...

بعد از جنگ داخلی ، یک افسر بازنشست شده و زندگی آرامی با پسر و همسر سیاه پوستش شروع کرده است . یکی از هم‌قطار هایش در جنگ ، که به قابیل گردن زن معروف است ، در حال قتل ، شکنجه و سرقت است ...

یک گاوچران بیگناه که همراه سه سارق محکوم شده , از زندان همراه آنها فرار میکند و آنها قصد دارند به محل گنجینه ای که مخفی کردند بروند .

مردی جوان یک ارثیه بزرگ که شامل یک مزرعه بدهکار است را دریافت میکند و قصد دارد با مدیریت دام ها ارزش خود را به اثبات برساند .

در دنیای غرب وحشی فردی بنام الن با قصد انتقام از یک شهر کوچک به کلانتر این شهر تبدیل میشود ....

داستان یک مزرعه دار که چالشی را برای رام کردن یک اسب وحشی برگزار میکند و ...