سه فرد که از نظر احساسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند در یک مثلث عشقی گرفتار می شوند و...

"جیمی شنون" در آستانه ورشکستگی قرار دارد ، اما وکیل پدربزرگش اعلام می کند ارثیه ای هفت میلیون دلاری ، برای او به جای گذاشته است. برای بدست آوردن پول ، او باید تا 7 عصر بیست و هفتمین تولدش ازدواج کند ...

در دوران دانشجویی ، "آنجلی" عاشق بهترین دوستش "راهول" است ، اما او "تینا" را دوست دارد . سال ها بعد ...

"نیشی" پلیسی که همسرش مبتلا به سرطان خون است.یکی از همکارهای او حین ماموریت گلوله می خورد و مجبور می شود بقیه زندگی خود را روی ویلچر بنشیند."نیشی" خود را برای این اتفاق مقصر می داند و سعی می کند از هر راهی که می تواند به او کمک کند...

وقتى فیلم « خواننده‏ ى جاز » ، دوران سینماى ناطق را شروع می‏کند و صداى خوب یکى از شرایط لازم بازیگرى می‏شود ، « دان لاک‏وود » ( کلى ) مشکلى ندارد ، اما صداى زیر زوج هنرى او ، « لینا لامانت » ( هیگن ) تمام تلاش‏ هاى « دان » و دوستش ، « کازمو براون » ( اوکانر ) را در نخستین فیلم موزیکال‏شان بر باد می‏دهد ...

نیویورک، سال 1947. زن مهاجر لهستانی، «سوفی» (استریپ) از بازماندگان اردوگاه ها ی مرگ نازی هاست که پس از مهاجرت به امریکا تحت مراقبت مردی به نام «نیتان» (کلاین) قرار گرفته است. در حالی که «نیتان» تعادل روانی ندارد و خود «سوفی» نیز سخت درگیر خاطرات دردناک است.

دالوت، مینه سوتای شمالی، دهه ی 1920. «داج کانلی» (کلونی) کاپیتان پا به سن گذاشته ی یک تیم فوتبال امریکایی است که به دلیل مشکلات مالی در شرف از هم پاشیده شدن است. «داج» برای نجات تیم، ستاره ی جدید فوتبال، «بولت رادفورد» (کراسینسکی) را به خدمت می گیرد که اضافه بر قابلیت های ورزشی ظاهرا سابقه ای هم به عنوان قهرمان جنگ جهانی اول دارد. خیلی زود «کانلی» و «رادرفورد» به خبرنگاری به نام «لکسی لیتلتن» (زلوگر) نظر پیدا می کنند. حالا «کانلی» باید هم «لکسی» را به دست آورد و هم تیم را حفظ کند...

یک دختر نوجوان دانش آموز به‌ نام تسا یانگ ، بعد از پایان دبیرستان و ورود به کالج ، با پسری به نام هاردین اسکات آشنا می‌شود . هاردین برخلاف تسا ، شخصیتی مرموز و مخرب دارد و قصد دارد تا اطلاعات کاملی را درباره تسا و زندگی و آینده‌اش کسب کند ...

هنگ کنگ، سال 1966. «چو مو - ون» (لئونگ)، در بازگشت از سنگاپور، در مقام مقاله نویس روزنامه مشغول به کار می شود. او در هتل اورینتال، کنار شماره ی 2046، اتاق می گیرد. این شماره راه خود را در داستانی پیدا می کند که او دارد درباره ی آدم هایی می نویسد که از سفر زمان برای رسیدن به سال 2046 استفاده می کنند- سالی که طی آن می توانند یادها و خاطرات شان را دوباره کشف کنند.

هنگامی که ژولیت کشته میشود تبدیل به خون آشام میشود او مجبور است که تمام زندگی را بدون رومئو زنده بماند. بعد از 800 سال ژولیت با یک زن جوان که قلبش را از دست داده دوباره بازمیگردد تا به او بیاموزد که عشق و مرگ بخشی از زندگی است و …