» فیلیپ شین « ( گرانت )، سرمایه‏دار بزرگى که عمرى در شرکت‏ها و مؤسسات بزرگ بوده و به زندگى شخصى‏اش بى‏اعتنا مانده، برحسب تصادف با دختر بى‏کارى به نام » کتى تیمبرلیک « ( دى ) آشنا مى‏شود و به او علاقه پیدا مى‏کند.

یه پسر خواننده عاشق دختری میشه که حس شنواییش کار نمیکنه و نمیتونه آهنگ های اون رو بشنوه و ...

« فیل گرین » ( پک ) روزنامه‏ نگارى است که قصد دارد با نوشتن رشته مقاله‏ هایى به افشاگرى درباره‏ ى گرایش‏هاى ضد سامى‏ گرى بپردازد . وقتى او در راه یافتن به عمق این مشکل ناموفق مى‏ ماند ، تظاهر به یهودى بودن مى‏ کند ...

بعد از سال ها که از ازدواج آنها می گذرد ، والتر و مج ( Madge ) از هم دور شده اند و این فاصله عاطفی ایجاد شده ، منجر به شیوه زندگی عجیبی بین آنها می شود : والتر روی زمین زندکی می کند و مج روی سقف . وقتی والتر تلاش می کند تا عشق قدیمی را دوباره شعله ور کند ، تعادل به هم خورد و این زوج که نمی توانند به نتیجه برسند که کدام راه را در پیش گیرند ، مجبور می شوند تا به دنبال راهی برای حفظ ازدواجشان باشند ...

وکیل موفقی به اسم جان کلارک با این که زندگی کاملی داشته و بهمراه همسر دوست داشتنی اش بورلی و دو فرزندشان در خانه ای زیبا زندگی می کند ، احساس می کند جای چیزی در زندگی اش خالی است . یک شب که جان با قطار …

داستان فیلم پس از حوادث 11 سپتامبر نیویورک شکل می گیرد و به زندگی تقریبا دشوار پسر 19ساله ی عرب تباری به نام چیمو اختصاص دارد که چند سالی است همراه مادرش در محله ای سطح پایین در یکی از شهرهای فرانسه زندگی و تحصیل می کند.قصه ی فیلم توسط راوی که درواقع همان جوان 19 ساله است به شرح سرگذشت وی و تحول یا موفقیت او درتعیین سرنوشت خودش اختصاص دارد وبه طوری که درفیلم می بینیم عشق او به لی لا دختری زیبا با شخصیتی عجیب ،الهام بخش وی می شود تا با نوشتن ماجرای عاشقانه ی خود در قالب داستان و ارائه ی آن به معلم خود در ورود به کالج نویسندگی موفق شود...

سال 1926. روحیه ی ملی گرایی افراطی چین را فرا گرفته است و همه خواهان خروج خارجی ها از خاک کشورشان هستند. دولت امریکا به قایق جنگی »سان پابلو« مأموریت می دهد از شهروندان امریکایی منطقه محافظت کند. میسیونر مذهبی، »آقای جیمسن« (گیتس) و »شرلی« اکرت« (برگن) معلمه ی مدرسه جزو این شهروندان هستند...

فیلم در مورد سه زن است: زنی 50 ساله، دخترش که 35 سال پیش به پرورشگاه سپرد، و زنی آفریقایی که به دنبال گرفتن سرپرستی فرزند خودش است…

»آگدن« (براندو)، دیپلمات میلیونر امریکایی در یک گردش دریایی به هنگ کنگ می رود و شبی را با »ناتاشا« (لورن)، کنتسی مهاجر اهل روسیه می گذراند. در بازگشت به کشتی، او می فهمد که به عنوان سفیر امریکا در عربستان سعودی انتخاب شده است. اما »ناتاشا« خودش ر ا در کابین »آگون« پنهان کرده تا بدون گذرنامه، همراهش به امریکا برود.

«مارگارت تیت» دستیار جوانش را مجبور به ازدواج با خودش می کند، تا از باطل شدن ویزایش در امریکا جلوگیری کند و به کانادا دیپورت نشود.